برگرفته(بدون مجوز) از کتاب دنیای شگفت انگیز بعد چهارم نوشته رودی راکر ترجمه جواد سید اشرف ، انتشارات آویژه–زمستان 75صفحات 229-234
چرا باید سفر کردن این همه سخت و طاقت فرسا باشد؟ وسیله نقلیه ایده ال را می توان به آسانی در نظر مجسم کرد: نوعی اتومبیل که تخته آرماتور آن مجهز به چند تکمه ویژه است. پس از سوار شدن، شماره مقصد را به کامپیوتر می دهیم و استارت می زنیم وبعد… ووپ! در یک چشم بهم زدن در پاریس سالهای دهه 20، در غرب وحشی پیش از ورود گاوچرانها، روی کره ماه ویا حتی در کهکشانی دیگر هستیم.
قرنهاست که انسان رویای آزادی از قید و بند زمان و مکان را در سر می پروراند. در یکی از افسانه های گریمGrimm ، قهرمان جوان داستان زینی جادویی برای خود مهیا می کند و بر آن سوار می شود: بگو مقصدت کجاست و فی الفور در آنجایی. نویسندگان داستانهای علمی-تخیلی چنین چیزی را «تله پورتاسیون»Tele-Portation یا «دوربری»، » جابجایی ماده»،»فوق سفر» یا «تان-سفر» می گویند، که تان مخفف «تندتر از نور» Faster than Light است. سفر در زمان نیز با آنچه گفتیم قرابت دارد. سفر در زمان به معنای تصور جهش به گذشته یا به آینده است.
آیا روزی خواهد رسید که سفر در زمان یا «تان-سفر» امکان پذیر شود؟ آیا روزی موفق به تسلط کامل بر زمان و مکان خواهیم شد؟ سوال این است که آیا پدیده های فیزیکی وجود دارد که سفر در زمان یا «تان-سفر» را دست کم قابل تصور جلوه گر سازد؟ در این مورد، داده های واقعا» معلوم، اندکند. اما شاید بتوان با دست کاری در اشیای بسیار چگال-مانند سیاهچاله ها-فضا و زمان را آنچنان دگرگون کردکه پرشهای فضا زمانی (که برای میسر ساختن سفر در زمان یا تان-سفر ضرورند)امکان پذیر شود. مکانیک کوانتومی هم با طرح این نظریه که زمان و مکان در پایین ترین سطح واقعیت، اصولا» وجود خارجی ندارند، شاید راهگشای امکان دیگری برای انجام چنین سفرهایی شود. اگر بشر بتواند خود را از سیستم مختصات فضا زمان آزاد سازد و دوباره به آن متصل شود، در آن صورت هر نقطه از فضا و هر لحظه از زمان در دسترس خواهد بود.
مشکل سفر در زمان این است که به پارادکسهای فیزیکی و بروز تضادهای آشتی ناپذیر در واقعیت عینی منجر می شود. و می دانیم که دانشمندان بر این نظرند که ساختار جهان ما منطقی تر از آن است که امکان وجود تضادهای حل نشدنی و بارز در آن، امکان پذیر باشد. از این نقطه نظر، دلایل ناممکن بودن سفر در زمان و تان –سفر، ماهیتی بدیهی دارند: 1- تضاد در منطق جهان ناممکن است. 2- سفر در زمان و تان-سفربا منطق جهان در تضاد است و بنابراین 3- چنین سفرهایی در جهان ما ناممکند. در اینجا دو مثال درباره پدیده ای ذکر می کنیم که من آن را » پارادکس آری و نه سفر در مان» می نامم.
1- پرفسور زون Zone در 36 سالگی به جنون آنی مبتلا می شود و در یک لحظه دیوانگی، همسر عزیزش زنوبیاZenobia را به قتل می رساند. پرفسور زون به دلیل عدم تسلط بر قوای دماغی در لحظه وقوع جنایت، تبرئه می گردد. وی که از پشیمانی سخت در عذاب است، قاطعانه تصمیم می گیرد تمام نیروی خود را برای جبران مافات بکار گیرد. او امیدوار است راهی برای بازگشت به گذشته پیدا کندو گذشته خود را تغییر دهد. در پنجاهمین سالروز تولد، شاهکارش را که یک ماشین زمان است به پایان می رساند. برمصنوعش سوار می شود وچهارده سال به عقب برمی گردد و از این سوی پنجره به خانه ای مینگرد که روزی ماوای وی و همسرش زنوبیا بود. اکنون زنوبیای عزیز و بیچاره در این سو وقاتل دیوانه یعنی زون 36 ساله در آن سو ایستاده اند. زون 50 ساله امیدوار بود پیش از وقوع جنایت به خانه برگردد تا فرصت آن را بیابد که زون 36 ساله را بر سر عقل آورد. اما اکنون رویدادها به لحظه تعیین کننده رسیده اند: زون 36 ساله دزدانه از عقب به زنوبیا نزدیک شده و دستش را که مسلح به یک آچار سنگین است برای زدن ضربه بالا برده است. زون 50 ساله بدون یک ثانیه مکث با بازوکایی که بر شانه دارد قاتل را نشانه می گیردو قلب زون 36 ساله را سوراخ می کند. پارادکس: اگر زون 36 ساله بمیرد، زون 50 ساله ای وجود نخواهد داشت که بتواند 14 سال به عقب برگردد و او را بکشد. اما اگر زون 36 ساله نمیرد، زون 50 ساله ای وجود خواهد داشت که 14 سال به عقب باز کشته و او را خواهد کسشت. آیا زون 36 ساله خواهد مرد؟ هم آری و هم نه.
2- دو نفر دزد روز دوشنبه ماشین زمان عمو داگبرگ Dagberg را می دزدند، در آن می نشینندو به آینده جهش می کنند تا بفهمند برنده مسابقه بزرگ اسبدوانی روز چهارشنبه چه کسی خواهد برد. برنده، اسبی است که شرط بندی روی او یک به صد است. پس از بازگشت به روز دوشنبه، با خود می اندیشند که پول کافی برای شرط بندی روی این اسب را از کجا بدست آورند. آنها صد دینار ناقابل بیشتر ندارند، ولی حداقل لازم برای شرکت در شرط بندی دویست دینار است. دزد شماره 46-03-26 با بدجنسی لبخندی زده و می گوید: » فهمیدم چه کارباید بکنیم. روز پنجشنبه یکی از دویست اسکناس صددیناری را که برده ایم به روز سه شنبه برمی گردانیم، و بنابراین روز چهارشنبه پول کافی برای شرط بندی در اختیار خواهیم داشت.» احسنت! همین کار را کردند و در روز سه شنبه واقعا» یک اسکناس صد دیناری در مخفیگاه دزدان ظاهر شد. روز چهارشنبه البته همان اسبی که دزدان بر رویش شرط بندی کرده بودند برنده می شود. دزدان به کافه ای می روند تا برد خود را جشن بگیرند، اما کمی زیاده روی می کنند و وقتی بخود می آیند که تنها صد دینار ناقابل برایشان مانده است. دزد 22-03-46می گوید: » خوب بس است، حالا وقت آن رسیده است که این صد دینار را به سه شنبه برگردانیم.» اما دزد شماره 23-08-69 که جوانتر است، صد دیناری را از روی میز قاپیده و می گوید:» فراموشش کن، همین الان می روم با این صد دیناری دوتاساندویچ می خرم و پول را برداشته و در می رود. پارادکس: از آنجا که اسکناس صد دیناری روز سه شنبه پدیدار شد، بنابراین حتما» باید آن را از روز پنجشنبه به سه شنبه پس فرستاده باشند. اما وقتی که زمان پس فرستادن اسکناس فرا می رسد، ان را پس نمی فرستند. آیا اسکناس را پس می فرستند؟ هم آری و هم نه.
البته چنین پارادکسهایی چیزی جز بازی های سرگرم کننده روشنفکرانه نیستند. انسان می داند که همیشه راه حلی برای نجات از تنگنا وجود دارد: مثلا» اگر زون 50 ساله خانه را عوضی بگیرد، تضادی در بین نخواهد بود؛ یا اگر دزد شماره 22-03-46 که از این پارادکس در رنج است بجای پنجشنبه، روز جمعه یک صد دیناری به سه شنبه بفرستد، مشکل حل خواهد شد. اما مواردی هم وجود دارد که انسان واقعا» نمی تواند از معرکه خلاص شود. سفر در زمان می تواند به پارادکسهای واقعا» لاینحلی منجر شود