از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
منیرو روانیپور (زاده ۲ مرداد ۱۳۳۳، بوشهر) نویسنده ایرانی است. بیشتر داستانهای وی در جنوب ایران میگذرد و فضای آن برآمده از طبیعت و مردم جنوب ایران است. داستان «رعنا»ی وی از مجموعهٔ نازلی، در دورهٔ سوم (۱۳۸۲) جایزه گلشیری برگزیده شدهاست.
منیرو روانی پور یک سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد به دنیا آمد در خانوادهای که پدر عضو جبهه ملی بود و پسرخاله آموزگاری طرفدار حزب توده و دایی که وکیل دادگستری بود وناسیونالیست افراطی. محفلها ومیگساریهای سه نفره مردان فامیل اورا با شعرهای میززاده عشقی –ایرج میرزا و وحشی بافقی آشنا کرد ومحیط وهم انگیر و پراز افسانه زادگا هش گوشه چهره دیگری ازجهان را به او نشان داد.. پدر درسفرهای دور و دراز خود همیشه بادستی پر به خانه باز میگشت دستی پراز شعر شاعران گمنام. فایز و خیام وفردوسی نامهای آشنای خانواده بودند و. زندگی میان واقیعتها و حسرتهای تاریخی ازیک طرف و قصههای پریان و باورهای مردم جفره میگذشت و اورا برای نوشتن داستانهایی که نگاهی به واقعیت ونگاهی به افسانه دارد- آماده میکرد. کتابهای چاپ پروگروس و بخصوص کتابهای گورکی درخانه فراوان بود و او اولین کتاب گورگی را درده سالگی خواند. عطش خواندن ازهمان کودکی گریبانش راگرفت و رهایش نکرد. بعدازاین به سراغ کتابهای میکی اسپیلین و جوادفاضل – ر اعتمادی و ارونقی کرمانی… رفت.
مادر با شش کلاس سواد درحضور وغیاب پدر فرمانروای خانه بود و و پدربزرگ مادری نقشی انکار ناپذیر در جدی گرفتن درس وتحصیل داشت. بلند پروازیهای مادر اورا راهی کودکستان کرد. انجا به نمایشهای کودکانه دل بست و در دبستان معینی بوشهر درجشنهای ملی نمایش نامههای تک پردهای اجرا میکرد و همه رابه خنده وامی داشت .. دردبیرستان شاهدخت وارد گروه ادبی مدرسه شد و به تئاترروی آورد در درنمایش نامه مادر نوشته منوچهرآتشی و به گارکردانی او بازی کرد. حضور معلمان تازه نفس که از دانشگاه شیراز آمده بودند اورا با ادبیات جدیدی آشنا ساخت . نامهای چخوف – شلوخوف – تولستوی نامهای آشنا ی این دوره از زندگی او هستند. منیروروانی پوریک سال مانده به پایان دبیرستان درکنکور دبیرستان دانشگاه پهلوی شرکت کرد و راهی شیراز شد.
منیرو روانی پور در جفرهٔ بوشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بوشهر گذراند و در دانشگاه شیراز روانشناسی خواند. برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته علوم تربیتی از دانشگاه ایندیانا کارشناسی ارشد گرفت.
روانیپور از سال ۱۳۶۰ داستاننویسی را شروع کردهاست و اولین کتابش (کنیزو) در سال ۱۳۶۷ منتشر شدهاست. پس از آن تعداد زیادی داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعهٔ نازلی، در دورهٔ سوم ۱۳۸۲ جایزه گلشیری برگزیده شدهاست.
روانیپور در کلاسهای داستاننویسی ِ خود با بابک تختی، پسر پهلوان تختی آشنا شد و ازدواج کردند. بابک تختی ناشر (نشر قصه) است و فرزندشان غلامرضا حاصل این ازدواج میباشد.
در سال ۱۳۷۹ روانیپور یکی از شرکتکنندگان کنفرانس برلین بود.[۶] قهرمان داستان زن فرودگاه فرانکفورت نیز زنی است که قرار بوده در کنفرانس برلین داستان بخواند، اما با مشکلاتی که در حاشیه کنفرانس بهوجود میآید فرصت داستانخوانی را از دست میدهد و علاوه بر آن در کشورش نیز او را برای حضور در این کنفرانس مورد شماتت قرار میدهند.
روانیپور در سال ۱۳۸۵ از اولین حامیان «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان» در ایران بود.
وی هماکنون از دسامبر ۲۰۰۷ با خانوادهاش در آمریکا به سر میبرد.
بررسی آثارهرچند سبک و زبان نویسنده در طول سالها تغییر میکند، دغدغههای او ثابت هستند؛ عناصر ویژه داستانی، طبیعت حاکم بر فضای داستانها و نقش برجسته زنها، از همان کتاب اول در داستانها حضور دارند. بعضی از شخصیتهای داستانی مانند مریم یا گلپر نیز در داستانهای مختلف روانیپور بارها ظاهر میشوند.
کتابشناسی:
داستانهای بلند
۱۳۶۸ – رمان اهل غرق
۱۳۶۹ – دل فولاد
۱۳۷۸ – رمان کولی کنار آتش
داستانهای کوتاه و مجموعه داستان
۱۳۵۵گنجشک و آقای رئیس جمهور
۱۳۶۷ – کنیزو
۱۳۶۹ – سنگهای شیطان
۱۳۷۲ – مجموعه داستان سیریا، سیریا
۱۳۸۰ – زن فرودگاه فرانکفورت
۱۳۸۱ – مجموعه داستان نازلی
کودکان
گنجشک و آقای رئیس جمهور
ترانههای کودکان ]