کوهستان بهترین جا برای تنهایی و نیایش خداست

به این شعر فردوسی در داستان جمشید دقت کنید !

گروهی که کاتوزیان خوانی اش
به رسم پرستندگان دانی اش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان
نوان پیش روشن جهاندارشان
( شاهنامه ی فردوسی )

بهترین جای برای دعا و نماز و ستایش خدا همان کوه و کوهستان است. جایی که مردم نیستند و همه چیز در سکوت است. برای همین باید مذهبی ها را که عاشق مذهب و شریعت و دین هستند از میان شهرها و از میان مردم جدا کرد و آنها را به کوه و کمر برد تا عبادت کنند و با مردم کاری نداشته باشند.

در شاهنامه دانای توس ؛ فردوسی بزرگوار ؛ آمده است که جمشید نخستین انسان ایرانی ؛ جامعه را به چهار بخش ، تقسیم کرد. یکی از این چهار دسته ؛ کاتوزیان بودند که به قول معروف آدمهای مذهبی آن روزگار به شمار می رفتند. کاری که جمشید می کند این است که این گروه های مذهبی را از میان مردم جدا می کند و آنها را به کوه می فرستد تا دنبال خدا بگردند و خدا را پیدا کنند و پرستش کنند.
کاری که جمشید می کند بسیار درست است و مذهبی ها را باید از شهرها و جایی که مردم زندگی می کنند جدا کرد و باید آنها را جای خلوت مثل کوه و کمر برد تا در نهایت خلوت بودن و سکوت خدا را ستایش کنند و مزاحم زندگی مردم و مزاحم زن و بچه مردم و مزاحم اجتماع نشوند. در کوهستان هوای پاک است و طبیعت بی نظیر برای آنهایی که دنبال خدا می گردند و در تنهایی بهتر می توانند خدا را پیدا کنند تا در جاهای شلوغ پلوغ که مردم زندگی می کنند. در کوهستان ها خیلی جانور و گل و گیاه است و انسان مذهبی را پخته و سرد و گرم چشیده می کند . اینجوری مردم هم راحت تر هستند. یک درود به جمشید که این راه را نشان ما داد.

چو این کرده شد ساز دیگر نهاد
زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشهور گرد کرد
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
»» گروهی که کاتوزیان خوانی اش
به رسم پرستندگان دانی اش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان
نوان پیش روشن جهاندارشان »»»
صفی بر دگر دست بنشاندند
همی نام نیساریان خواندند
کجا شیر مردان جنگ آورند
فروزندهی لشکر و کشورند
کزیشان بود تخت شاهی به جای
وزیشان بود نام مردی به پای
بسودی سه دیگر گره را شناس
کجا نیست از کس بریشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند
به گاه خورش سرزنش نشنوند
ز فرمان تنآزاده و ژندهپوش
ز آواز پیغاره آسوده گوش
تن آزاد و آباد گیتی بروی
بر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد
که آزاده را کاهلی بنده کرد
چهارم که خوانند اهتو خوشی
همان دستورزان اباسرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پراندیشه بود

برگرفته از فیسبوک «اندیشه های از فرهنگ ایران

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s