برگه فرهنگستان زبان پارسی در فیسبوک
دانشمندان ما، در نوشتههای پارسی خود، میکوشیدهاند که واژههای پارسی برای پدیدههای علمی تازه برگزینند که شوربختانه پس از سدۀ پنجم این روش کمتر بکارگرفته شد.
ناصر خسرو – ناجای گیر: لامکان
ناصر خسرو – نفسِ سخن گوی: نفس ناطقه
ناصر خسرو – هستِ اول: موجودِ اول
حی بن یقظان – خُرد تن: صغیرالجثه
ابو نصر فارابی – رَوایش: توجیه
فارابی – دریای مُرده: بحرالمیت
ابوریحان بیرونی – گوسپندکشان: عید قربان
ابوریحان بیرونی – آبِ آمیخته: ماءِ مضاف
ابن احمد اخوینی – درد نِشاننده: مُسَکِن
ابن احمد اخوینی – دیررونده: مزمن
ابوریحان بیرونی – کرانه: حاشیه
ابوریحان بیرونی – چگونگی: کیفیت
ابوریحان بیرونی – نگرش: ملاحظه
ابوریحان بیرونی – نگرش: نظر
ابوریحان بیرونی – پنج پهلو: مخمس
ابوریحان بیرونی – چهارسو: مربع
ابوریحان بیرونی – سهسو: مثلث
ابوریحان بیرونی – راست پای: متساوی الساقین
ابوریحان بیرونی – راست پهلو: متساوی الاضلاع
ابوریحان بیرونی – دانشِ شمار: علمِ حساب
ابوریحان بیرونی – ستارگانِ ابری: کواکب سحابی
ابوریحان بیرونی – ستارۀ ایستاده: کوکب ثابت
ناصر خسرو – زورآهنجا،زورآهنجیدن: قوّت جاذبه
ابو نصر فارابی – بدِ خُرد: نحسِ اصغر
ابو نصر فارابی – بدِ بزرگ: نحسِ اکبر
ابوریحان بیرونی – فروترین جای: حضیض
ابو نصر فارابی – مَهپرهون: هاله
ابوریحان بیرونی – بامدادِ دُروغین: صبحِ کاذب
پورسینا دارای بیش از ۲۰ کتاب و نوشتار به زبان پارسی است. در این نوشتهها وی واژگان پارسی فراوانی بکار بردهاست که شوربختانه این واژگان پس از او اندک اندک در نوشتههای دانشمندان ایرانی، با واژگان عربی جایگزین شدند.
واژگان زیر نمونهای از واژگان پارسی است که پور سینا در نوشتههای خود بکار برده:
پیوستن: اتصال
فروشدن: انحطاط
مانندگی: تشبیه
تنومندی: جسمانیت
یاد داشتن: حفظ بودن
تنجیدگی: انقباض
واتنجیدگی: انبساط
رده: سطر
فروشدن: سقوط
فروشدن: سقوط کردن
مانندگی: شباهت
زیانکار: ضاری
گرایستن: متمایل شدن
راست: مستقیم
دیداری: مرئی
پیوندانیدن: اتصال دادن
کاهیدن: تنقیص
گران: ثقیل
راست ایستا: عمود
خشکامرگری: جمود نعشی
شمار: عدد
سهسو: مثلّث
ستبرا: ضخامت
درازا: طول
پهنا: عرض
یکسان: مساوی
سهیک: ثلث
بسیار پهلو: کثیرُالاضلاع
بهره پذیر: قابلِ قسمت
میانگین: واسطه
میانگین: متوسط
جنبش آسمانی: حرکت سماویه
پهلو: جانب
تندی: حدّت
جنبش: حرکت
نشایدبودن: ممتنع الوجود
علمِ برین: متافیزیک
ایستاده به خود: قائم بالذات
جنبشِ به خواست: حرکتِ ارادی
هرآینه هستی: واجب الوجود
جانِ سخن گویا: نفسِ ناطقه