دو شعر از محمد رضا عالی پیام -هالو از زندان!

برگه محمدرضا عالی پیا-هالو فیسبوک
10653434_562669987195873_3005646992101206166_n

قصد جانم نمود عزراییل
با تمام قوا و زور و توان
یک دو تا حمله در حوالی قلب
سومی مغز را گرفته نشان
جنتی را به چالش سکته
می کنم دعوت از همین الان

محمد رضا عالی پیام (هالو)
**************************************
وقتی که ما بودیم مشغول دعا…بردند
سرگرم روضه خوانی آل عبا…بردند
وقتی که سرها بر زمین سجده خم بودند
دزدان بیت المال بردند آن چه را بردند
دلواپس ساپورت و شال و روسری بودیم
سرگرم تفکیک زنان و مردها…بردند
با حضرت ابلیس بیعت در خفا کردند
بالای بیعت نامه شان نام خدا بردند
اول دوتا گردو بدامن ها رها کردند
بعد از عقب مثل گروه مافیا بردند
دیوارهای ما بلند و قفل ها بر در
ما مانده ایم انگشت برلب ازکجا بردند
گفتند یک عده که از زیر زمین بردند
گفتند یک عده نه، از روی هوا بردند
احوال دزدیهایشان را هی خفاکردیم
ما در خفا کردیم و آن ها در خفا بردند
گفتند ساکت باشد اخبارصداسیما
خاموش جانم، هیس، ساکت، بیصدا بردند
وقتی که گند آن درآمد، جای آن دزدان
بر دست هالو دستبند…
– آقا کجا؟
– زندان

محمدرضاعالی پیام_هالو

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s