acebook.com/Persian.Gulf.Gulf
«درد و رنج کوبانی، درد و رنج همه ی ایرانی نژادان است.»
امروز شمارش ایرانی نژادان/تباران در جهان، میان ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون بر آورد شده است، که بلاستثنا از کوبانی تا کابل، از اوستیای شمالی و سمرقند و بخارا تا کومزارها در آن سوی آب های نیلگون خلیج فارس، در رنج و نکبت و جنگ و نابسامانی بسر می برند. این در حالیست که همه این شمارش، بجز پشتوانه ی پربار تاریخی، فرهنگی و هویتی چندین هزارساله، بلکه بزرگترین میدان های نفتی و گازی جهان و و منابع زیرزمینی و معادن فلزات گرانبها را در اختیار خود دارند — ولی همه بدون استثنا در بدبختی و جنگ و تحریم و سیه روزی بسر میبرند!؟
آیا بدبختی ما منابع ماست؟ مسلما پاسخ منفی است! چون دیگر کشورها، همچون آمریکا و روسیه، هر دو نفت و گاز دارند، و نه تنها توان دفاع از خود را دارند، بلکه ابر قدرت های جهان بشمار میروند! . . . مشکل بر سر جدایی ماست!
اگر امروز می بینیم که در کوبانی هم تباران کُرد ما، بی دفاع، طمعه موجودات خونخوار داعش گشته اند، و ترکیه جانی مرزهای خود را بر روی آنان بسته است، یا هم تباران ما در ترکیه (کردها، زازاکها و علویان) مورد شکنجه و آزار قرار می گیرند؛ هم تباران تالشی ما مورد آزار و ستم دولت مغولی بادکوبه قرار دارند؛ هم تباران کرد ما در عراق از وحشت داعش و بمباران های آمریکایی به کوه و بیابان پناهنده شده اند؛ هم تباران ما در اوستیای شمالی مورد کشتار روس و چچن قرار می گیرند؛ هم تباران تاجیکان مان در سمرقند و بخارا و در سرزمین مادری و نیاکانی خود بخاطر ایرانی-نژآد بودن و پارسی سخن گفتن بزندان افتاده و یا به تبعید فرستاده می شوند؛ هم تباران ما در افغانستان، هر روز در زیر چکمه بیگانه ای، از روس و آمریکایی و بریتانیایی و تا عرب کمر خم کرده و جان خویش از دست می دهند؛ هم تباران بلوچ ما در پاکستان از فقر و بینوایی رو به خوردن کلاغ می برند؛ هم تباران کومزاری ما در عمان باید خود را عرب معرفی کنند، وگرنه حق ماهیگیری نخواهند داشت و . . . .خود ما ایرانیان، اسیر در چنگال غیرایرانی نژادان ِ ایران ستیز حاکم برکشورمان، حق نفس کشیدن نداشته و زیر استبداد جانی برایمان باقی نگذارده و از برون کشور هر روز و هر شب مورد تهدید بمب های اسراییلی و آمریکای و تحریم جهانی قرار می گیریم – بخاطر اینست که با «تَک رَوی» های نادانه و بی خردانه خود، به بیگانگان، ترک و عرب و روس، آمریکایی و بریتانیای و غیره اجازه داده ایم، که میان ما جدایی و تفرقه افکنده و با از هم گسستن مان، شکست مان آسان شده است! . . . بگفته ای ساده نه تنها «گنهکار خود می باشیم» – بلکه، دارو و علاج کار نیز خود ما می باشیم — که «دارو و علاج» این مسئله «پیوند و همبستگی» میان ایرانی نژادان و در دراز مدت، برپاساختن یک «اتحادیه یا کنفدراسیون ایرانی-نژادن» است و بس — وگرنه بدون هیچ گمانی و صددرصد همه ما بایستی در انتظار روزگاری سیاه تر و بدبخت تر از آنچه که هم اینک شاهدش هستیم و با جان و روان خود حس می کنیم، بنشینیم!
هیچ گام بزرگی و رسیدن به هدف، بدون «امید» و «گام های کوچک ِ» نخستین، برداشته نمی شود – و نخستین گام های کوچک اینست که این خواب بی تفاوتی ها بیدار گشته و فراگیریم، مهم نیست از چه قوم و چه فرقه دینی و چه به گویشی سخن می گوییم — مهم اینست که همه از یک خانواده با یک تاریخ و فرهنگ و هویت مشترک هستیم، و آینده ی روشن برای یکایک ما، تنها از راه همبستگی و دستگیری و یاری رسانی به یکدیگر ساخته می شود.