روروز ملی خلیج فارس: به یاد پادشاهی که عشقش ایران بود و کمر به بهروزی و آزادیش از چنگال بیگانگان بست، شاه عباس بزرگ

برگه Persian Gulf فیسبوک
1517572_10152581729291111_3751374277014711582_n
شاه عباس بزرگ پس از شاه اسماعیل، نامدارترین پادشاه سلسله صفوی بود، که سلطنتش نقطه اوج و شکوه آن سلسله ایرانی بشمار می رود.

شاه عباس بزرگ در هرات در ایالت خراسان که بخشی از ایران و مرکز «دانش و فرهنگ» کشور شناخته می شد، در روز هفتم بهمن ماه ۹۴۹ خورشیدی چشم بجهان گشود. او فرزند شاه محمد خدابنده (زاده اصفهان) و مهدعلیا (زاده مازندران) بود که در سن ۱۸ سالگی به کمک مرشدقلی خان والی مشهد بنام پنجمین شاه صفوی بر تخت سلطنت نشست و بیش از ۴۱ سال با نیرومندی و عشق بر کشورمان فرمانروایی کرد.
شاه عباس، با بینش و آینده نگری که داشت متوجه گردید، که تنها با داشتن ارتشی نیرومند و آنهم با پشتیبانی یک ملت شاد و مرفه و یک سامانه اداری منظم میتواند کشورش را به یک ابرقدرت مبدل سازد. بدین روی با اراده ای استوار نخست به سروسامان دادن ارتش ایران و مدرنیزه ساختنش و نیز در رفاه و آسایش ایرانیان کمربست.

وی در آغاز کار، برنامه خود را معطوف اخراج بیگانگان از خاک کشور ساخت از جمله قزلباش‌ها که مورد اعتماد نبودند و بجای آنان، تحت فرماندهی خود یک سپاه مدرن، ساختاری از ده‌هزار سواره نظام و دوازده هزار پیاده نظام، متشکل از گرجی ها و ارامنه پایه گذاری کرد که به «شاهسون» نامی شدند آماده ساخت. در این بین، الله وردی خان وزیر وی (پدر سردارقلیخان سپهسالار ایران) با ساخت توپخانه و اسلحه خانه های گوناگون ارتش را مستحکم تر ساخت.
شاه عباس پس از پیکردهی به ارتش نیرومند خود به نبرد با پرتغالی ها که خلیج فارس و جنوب ایران از جمله جزایر بحرین و عمان که آنزمان جزیی از خاک ایران بودند را از اشغال بیگانگان آزاد ساخت.

شاه عباس، با زیرکی و فراست و بکارگیری سیاست «دشمن ِ دشمن، دوست من است» از اختلاف بین عثمانی ها و انگلیسی ها سود برده و با دادن قول همکاری به انگلستان که در شکست دادن عثمانی ها به آنان کمک خواهد کرد، از فرصت بهره برداری کرد و با استفاده از کشتی های انگلیسی برای جابجایی ارتش خود با پرتغالی ها وارد جنگ شد. فرماندهی ارتش ایران در این نبرد بعهده سپهسالار ایران، سردار قلیخان بود. لشگر شاه عباس توانست بندر گمبرون (گمبرون واژه‌ای پرتغالی به معنای خرچنگ) را را آزاد کند. همچنین، امام قلی خان با یورش به جزیره هرمز و آزادسازیش از اشغال بیگانه و گشودن قصر پرتغالی ها توانست پرتغالی ها را کاملا شکست داده و آنان را از منطقه خلیج فارس برای همیشه اخراج سازد. ایرانیان به پاس این خدمت بزرگ شاه عباس بندر گمبرون را به «بندر شاه عباس» تغییر نام دادند تا یادآور دلاوری های وی علیه متجاوزین پرتغالی باشد.

شاه عباس همان گونه که بسیاری از جهانگردان و تاریخ نگاران یاد کرده اند، او فردی «وطن پرست» و همیشه در فکر و اندیشه بهروزی ملت خودش بوده و نسبت به رعایا و زیر دستان مهربان بود. در سالهای آغاز سلطنتش، از جمله کارهای عمرانیش دستور ساخت ۹۹۹ کاروانسرا را داده بود که شمارش بسیار بیشتری در درازای سلطنت خود برپاساخت. وی همچنین از بیگانگان بویژه ترکان (عثمانی ها و ازبکان) نفرت خاصی داشت و از هر فرصتی برای وارد ساختن ضربه ایی به آنان بهره وری میکرد.

بخاطر تنفر و دشمنی وی با ترکان (عثمانی ها و ازبک ها) موجب گشت که پایتخت را به اصفهان منتقل و آنرا به زیباترین شهر جهان مبدل سازد، که شوالیه ژان شاردن سفیر فرانسه در ایران در گزارش خود به پاریس در باره پایتخت شاهنشاهی صفوی، اصفهان را «نصف جهان» توصیف می کند که این نام هنوز بر اصفهان مانده است.

شاه عباس، با پول در آمد از بازرگانی و تجارت راه‌ها را ایمن ساخت و همچنین برای تعمیر و احداث راه‌های جدید همت گماشت؛ گرجی‌ها و ارامنه را که در جنگ گرجستان به اسارت گرفته بود آزاد کرد تا آزادانه در فرح آباد زندگی کنند. همچنین در جنوب زاینده رود و غرب اصفهان، با برپاساختن دو شهرک جلفا و فریدون (فریدن امروزی) آنان در آنجا مستقر ساخت.

او به شعر، نگارگری، موسیقی و بویژه معماری علاقه داشت و در پرورش و ادامه معماری ایرانی که در اصل ادامه معماری پیش از اسلام (اشکانی-ساسانی) بود، خدمات بزرگی کرد و در گسترش میناتور ایرانی که امروز «مکتب هرات» نام دارد کمربست. گمان می رود به فرهنگ پیش از اسلام نیز آشنایی داشته است، زیرا نه تنها مقام «سپهسالاری»، بلکه یکسری آداب و رسوم پیش از اسلام از جمله جشن های سده و آبریزگان را دوباره زنده ساخت. همچنین با آنکه برخی مدعی شده اند (هیچ سند تاریخی در دست نیست) که به زبان های تالشی و تُرکی-آذری هم آشنایی داشته است، ولی در اصل به پیشرفت زبان فارسی، که زبان ملی و ادبی کشور بود کمک های شایانی نمود. بدینروی بزرگان ادبی بسیاری در دربارش پرورش یافته و حتی خود را پشتیبان شعرای پارسی گوی هند قرار داد. وی نیز به دانشمندان و هنرمندان علاقه می‌ورزید، که میرداماد، رضای عباسی، بهزاد، میرفندرسکی، شیخ بهایی و… از اندیشمندان و فرهیختگان زمان آن شاه بزرگ ِ میهن پرست بودند.

در پایان، شاه عباس «در زندگی خصوصی خود» مانند همه انسان ها اشتباهاتی مرتک شده که برخت باعث نکوهش می باشد – ولی بایستی منصفانه و از دید ملی با او برخورد کرد، که خدمات او به کشورمان بیش از نامهربانی ها به فرزندانش و اشتباهاتش و خوی تندش و حتی ناپسندش بوده است.

همچنین، آن دسته از هم میهنانی که علاقه ویژه ای به زندگی خصوصی و مسایل شخصی شاهان و فرمانروایان گذشته دارند – تا «کار و خدماتشان به کشور»- و امروز به همان روال دهان ناسزاگویی به شاه عباس گشوده اند، از آنان تقاضا داریم، که درنگی روبروی آیینه ایی ایستاده، نگاهی به سراپای خود انداخته و از خود بپرسند: «آیا من به کشورم و ملتم بیشتر خدمت کرده ام یا شاه عباس؟» . . . شاه عباس، ممکن است پدر و همسر و حتی انسان بزرگی برای خود و خانواده اش نبوده باشد، – ولی بدون هیچ گمانی، «شــــاه، رهبر و فرمانده ی بــزرگــی» برای ایران بود – که بسیاری از دولتمردان امروزی، می توانند – و – بایستی هم «عشق به وطن و ملت» را از او فراگیرند.

نوشته ادمین خلیج فارس*

—————–
این نوشته رونوشتی از نوشته سال پیش برای روز ملی خلیج فارس است: https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10151638239056111

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s