که را کشتید و چرا کشتید؟ حسن بهگر

http://www.iranliberal.com/showright-spalt.php?id=%222180%22
10447091_868596753235161_6844555659739042371_n
خبر اعدام گروهي هموطنان كرد تكان دهنده بود، باز هم اعدام باز هم كشتار، ٣٨سال است كشتار ادامه دارد و روز به روز وضع بدتر شده و فرياد فعالان حقوق بشر بجايي نرسيده و پس از این مدت، حتا دادگاه هاي انقلاب هنوز داير است! اطلاعات رژيم طبق معمول قطره چكاني است. نام و تعداد اعدام شدگان مشخص نيست و هر سايت و منبعي عددي را ذكر ميكند. رژيم از اوضاع منطقه نهايت سوء استفاده را می کند و چنين وانمود مي نماید كه براي حفظ امنيت، گروهي تروريست را اعدام كرده است. در حالي كه مي دانيم چنين نيست. از روز اول حكومت اسلامي مخالفان خود را به اين عنوان سربه نيست کرده و مي كند.
اول از همه باید راجع به شیوۀ انعکاس خبر در رسانه ها کلامی گفت. در همه جا این عنوان را می بینید که فلان تعداد «سنی» اعدام شدند! یعنی چه؟ این چه طرز خبر دادن است؟ مگر این افراد به دلیل سنی بودن اعدام شده اند که چنین تیتری می زنید. اگر اینطور است که بگوید بر چه اساس به چنین نتیجه ای رسیده اید. این مصداق پست ترین نوع تقلب رسانه ایست. می خواهید اینطور القأ کنید که حکومت در ایران سنی کشی می کند، به همان ترتیب که فرضاً گروه های تروریستی مزدور عربستان دائم در عراق شیعه کشی می کنند. کسی منکر تضییقاتی که حکومت برای سنیان ایجاد می کند، نیست، ولی اگر می گویید کسی را صرفاً به دلیل سنی بودن کشته اند باید از عهدۀ اثبات بربیایید. اگر راست میگویید، مدرکتان کو و اگر بعد از این همه سال روزنامه نگاری و این همه ادعا، هنوز شیوۀ تیتر زدن و اهمیت این کار را نمی دانید که بروید فکری کله پاچه فروشی باز کنید. بعد از اینهمه سال همه هنوز به گوبلز فحش میدهند. همگی شاگردانش هستید و تازه بی استعداد.

ولي آنچه در اين ميان دردناك تر است، حمايت گروهي از ایرانیان، بخصوص بخشی از هوداران اصلاحات، از اين آدمکشی هاست در شبكه هاي اجتماعي كه با نهایت بی مبالاتی، همان تيتر یاوه ای را که مشتی برای فریفتن مردم ساخته اند، تكرار كرده اند : گروه سني اعدام شدند! گويي سني بودن بودن خود بخود جرم محسوب مي شود. آن هم در كشوري كه هزاران سال در آن اديان گوناگون همزيستي داشته اند. البته حکومت به کسانی که کشته تهمت تکفیری بودن می زند. عده ای به خاطر جوگیر شدن و به دلیل ترس از خطراتی که تمامیت ارضی را تهدید می کند، می پذیرند و چشم بسته اعدام راتایید می کنند. یکی را هم دیدم که بی شرمانه ادعا کرد در این موقعیت خطیر باید کشت و زهرچشم گرفت!
انگار این اولین بار است که رژیم از چنین موقعیت هایی سوء استفاده می کند و آدم می کشد. در سال های اول سرنگونی رژیم شاه، خطر کودتا و اینکه انقلاب در خطر است، بعد جنگ با عراق و بعد خطر حمله ی آمریکا و حالا خطر داعش. روشن است که اینها هر وقت می خواهند آدمکشی بکنند خطری از این دست را بهانه می کنند. برای همین هم هست که هر بار تنشی وافع می شود، به صراحت یا به طور تلویحی نعمتش می شمارند، چون دستشان را برای حذف هر کس که می خواهند، باز می کند. یک عده هم راه می افتند و حرف های حکومت را بدون هیچگونه سنجش بازپخش می کنند. حتی آنهایی که در ابتدای انقلاب از اعدام ها طرفداری کرده بودند و بعد پشیمان شدند و غلط کردیم گفتند. دوباره باز تا همان بهانه ها عرضه می شود، به دام می افتند و باز مؤید حکومت می شوند. هر چند یاری به حکومت مشغلۀ اصلی اصلاح طلبان و ملی مذهبی هاست ولی باید خواست برای این کار حدی قائل شوند.
هیچ محاکمه ای، تا از بابت صوری، یعنی ترتیبات اعلام جرم و دفاع و قضاوت درست انجام نشود، اعتباری ندارد. ما می دانیم که در جمهوری اسلامی از اینها به دلایل بدیهی، خبری نیست. تا اینها درست نباشد حکم قتل اصغر قاتل هم بی اعتبار خواهد بود، چه رسد عده ای که به جرمی کلی اعدام شده اند و از همه طرف خبر می رسد که با شکنجه از آنان اعتراف گرفته شده یا اینکه برخی همبندانشان که با آنها اختلاف مسلک هم داشته اند میگویند اصلاً بی گناه بوده اند.
اکنون آشکار شده است که این اشخاص ۵ تا ۶ سال پیش دستگیر شده بودند و بدین ترتیب نمی توانند با وقایع اخیر مرتبط باشند. به این راحتی نمیتوان حتی دزد را زندانی کرد، چه رسد صدور حکم اعدام! پرت و پلا گویی همینطوری هم مورد قبول نیست، اعدام سیاسی که دیگر جای خود دارد. باید قدری احساس مسوولیت کرد و قدری هم وجدان داشت. باز همان یاوه های دوران انقلاب را تکرار کردن، فقط به این دلیل که بهانۀ جدیدی مطرح شده، مایۀ تأسف است و آدم از خودش می پرسد که مردم از نزدیک به چهل سال مصیبت چه درسی گرفته اند و اگر درسی نگرفته اند، چگونه می توانند امید بهتر شدن روزگار خود را داشته باشند.
این داستان آزمونی بود برای دو دسته که باید به مردم جوابگو باشند. اول رسانه ها، بخصوص آنهایی که ادعای حرفه ای بودن دارند و بابت یک میکروفن یا دوربین که برای چهار روز از طرف دولتی خارجی در دستشان قرار گرفته است، چه فخرها که به دیگران نمی فروشند، ولی هر یاوه ای که مستقیم یا غیرمستقیم به آنها دیکته شود، منعکس می کنند و نه به حقیقت ماجرا اعتنا دارند و نه به پیامدهای سیاسی آن. دستۀ دوم البته فعالانی هستند که مدعی مخالفت با حکومتند ولی از هر فرصتی برای تأیید سیاست هایش استفاده می کنند و تا امتحانی پیش می اید به همین ترتیب زه می زنند. دائم ورّ حقوق بشر می زنند و از این ژست های ارزان بها می گیرند، ولی هنوز نفهمیده اند که محاکمۀ عادلانه یعنی چه و فرق محاکمه را با لینچ کردن آدمها نمی دانند و البته مدعیند که با خودشان خلاف عدالت رفتار شده و باید به این امر رسیدگی شود!
قدری به خود بیاییم. اگر حق دیگران را به این ارزانی بفروشیم جا برای شکایت از پامال شدن حق خودمان نخواهیم داشت.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s