ناامیدی به مثابه ایدئولوژی

امیرعلی بنی اسدی
bahmanrezai-c-2
اول: مدتی پیش رفتم سخنرانی یک محقق ایرانی مقیم انگلستان در مورد بحران آب در ایران. سخنران ضمن شمردن مشکلات توضیح داد که نباید ناامید بود و خیلی ها برای حل مسایل آب در ایران زحمت می‌کشند. یکی از حاضران ازابراز امیدواری سخنران عصبانی شد و ضمن اعتراف یه اینکه چهل سال است ایران نبوده به سخنران که مرتب به ایران سفر میکند برای ابراز امیدواری واهی اعتراض کرد.

دوم: عصبانیت آن هموطن یاداوری تلخی بود که یک وقتهایی هم ناامیدی تبدیل میشود به یک روش زندگی. دلیلش شاید این است که آدم نا امید زندگی ساده ای را تجربه میکند. نیازی به حرکت و تلاش در خود نمی بیند. به یک پایداری عاطفی دست پیدا می کند. آدم ناامید خود را از گرفتاریهای فکری آدمی که هر روزبه دنبال دلیل جدیدی برای امیدواری است آزاد می کند. برای چنین آدمی نا امیدی یک مکانیسم دفاعی است. جلیقه ضد گلوله ای است که می‌پوشد تا راحت زندگی کند.

سوم: نا امیدی به اینجا که برسد تبدیل میشود به یک ایدئولوژی. طرز فکری که بزرگترین دشمنش کسانی هستند که هنوز به راه حل اعتقاد دارند. برای چنین طرز فکری نه مشکل آب راه حل دارد، نه مشکل فرهنگی، نه مشکلات سیاسی.

چهارم: یکبار یک راننده تاکسی در تهران به من گفت تنها راه حل ایران این است که آمریکا ما را با بمب اتمی نابود کند تا نسل بعدی (کدام نسل بعدی؟) همه چیز را از صفر شروع کند. راه حل ایدئولوگ های ناامید ی کم یا بیش به همین شکل است، روایت هایی که همه آخر سر به نابودی ختم میشود.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s