از برگه «محمد رضا عالی پیام _ هالو»- فیسبوک
« اگر دستم رسد بر چرخ گردون»
می تابوندم گوشش رو مثل فرمون …
مثه فرمون ماشین و می گفتم
تو چرخ گاری یی یا چرخ گردون؟
« یکی رو داده ای صد ناز و نعمت
یکی رو قرص نون آغشته در خون»
یکی بیکاره با پونزده تا مدرک
جیبش خالی خودش ویلون و سیلون
تموم مدرکاشو لوله کرده
گذوشته توی آب کوزه قلیون
از اون ور اون یکی با جعل مدرک
خدایی می کنه همچین و همچون
توی کابینه لم داده یه پهلو
و می خنده به ریش خلق ایرون
یکی بشکه شده از بس که خورده
یکی مثل خلال لای دندون
این و اونو کنار هم بذاری
مثه فنجون و فیل و فیل و فنجون
یکی ده تا پرادو زیر پاشه
یکی تو حسرت یک چرخ فرغون
یکی آجر رو آجر برج داره
یکی آجر توی سفره اش به جا نون
یکی پولش با پارو می ره بالا
یکی هم واسه چندر غاز تو زندون
یکی شب تا به صب می گه : ددم وای
یکی هم صب تا شب هی می گه : آخ جون
یکی ده تا زن عقدی و صیغه
یکی دستاش لای پاهاش ویالون
یکی داره چهل تا پالتوی خز
یکی وصله در اون جاش فراوون
خودت رو جر نده هالو، ولش کن
نمی شه این ها واسه فاطی تنبون