مجموعه توئیت Davood Zarei @davezarei
Collapse: How Societies Choose to Fail or Succeed
خلاصه کتاب فروپاشی نوشته ی جراد دایموند ( برنده ی جایزه ادبی پلیتزر برای کتاب germs, guns and steel: the fates of human societies )
1. وقتی ازتون سوال بشه «ایا جامعه ما در حال فروپاشی هستش؟» اکثریت غالب شما جواب مثبت میدین، شروع میکنین در مورد اینکه دزدی چقدر زیاد شده و پسر همسایتون بابای پیرشو گذاشته خانه سالمندان خودش رفته المان و تعطیلات چرا انقدر زیاده!قاری قران بچه باز و این حرفا
2. ولی تو این کتاب به صورت سیستماتیک موضوع Collapse یا فروپاشی جامعه با مثال های متعدد باستانی و معاصر بررسی شده، از Eater island تا چین و هائیتی، اینکه چجوری یه جامعه تصمیم های اشتباه میگیره و نمیتونه خودشو به موقع اصلاح کنه
3. کولپس کردن جامعه یعنی چی؟ به زبان خیلی ساده یعنی کاهش شدید جمعیت و کیفیت زندگی تو جامعه ای که قبلا سطح خیلی خوبی از رفاه رو داشته و حتی تا قبل از فروپاشی کسی فکرشو نمیکرد به همچین روزی بیوفته، نمونه ی خیلی واضحش سوریه و عراق دوران ماست
4. بیشتر از نیم میلیون نفر تو سوریه کشته شدن، نیمی از جمعیت کشور پناهنده شده به همسایگانش و کشورهای اروپایی، جنگ مذهبی-نژادی شدید کل کشور رو بلعیده، کیفیت زندگی بدتر از شرایط انسان ها بدوی شده، کبود اب و غذا… و هزار تا مشکل دیگه
5. شاید همین اول بخواید بگیدکه این جوامع از نظر فرهنگی و تاریخی و امکانات هیچ ربطی به همدیگه ندارن چه برسه به ما، بله این جوامع متفاوت هستن ولی فروپاشی همشون یه سری نقاط مشترک دارن که در قالب یه فریم ورک پنج گانه مطرح میشه
6. پنج شاخص: 1# رابطه جامعه با محیط زیست، نحوه ی مدیریت و بهره برداری از منابع طبیعی 2# تغییرات اقلیمی 3# جوامع همسایه دشمن و مهاجم 4# جوامع همسایه دوست و شریک 5# ساختار فرهنگی-اقتصادی جامعه که رابطه ی بین افراد و گروه ها و شیوه ی تصمیم گیری ها رو تعیین میکنه
7. هرکدوم از این پنج شاخص مثل یه بمب میمونن که هر جامعه با منفجر شدن یه دونه یا همشون کولپس کرده، راه نجات اینه که ببینیم وضع ما چیه و سعی کنیم مدت لازم تا منفجر شدن رو بیشتر کنیم تا در نهایت بتونیم برای بلند مدت وضع پایدارتری داشته باشیم، حالا مفصل تر توضیح میدم هر کدوم رو
8. در مورد رابطه با محیط زیست #1 به طور خلاصه مشکلات زیست محیطی محلی ( Local ) که بیشترشون رو میشه با همکاری بومی ها مدیریت کرد مورد نظره برای شاخص های مرتبط با محیط زیست 12 تا عنوان رو مطرح میکنه:
9. چهار مورد که داریم از بین میبریمشون:
natural habitats, wild food sources, biological diversity, and soil
سه مورد که مربوط به سقف برداشت از منابع طبیعی هستن
Ceilings on energy, freshwater, and photosynthetic capacity
10. سه مورد مواد خطرناکی که تولید و وارد طبیعت میکنیم
toxic chemicals, alien species, and atmospheric gases.
دو مورد هم در مورد جمعیت انسانی، هم افزایش جمعیت هم افزایش مصرف هر فرد
population momentum and environmental impact
11. تغییرات اقلیم، #2 این شاخص تغییرات بلند مدت مد نظرشه، مثل کاهش بارندگی که طی روند های ده ساله و پنجاه ساله یه منطقه مثل ما به سمت خشک تر شدن داره میره یا نه، ابعادش خیلی گستردست و برنامه بلند مدت لازم داره
12. برای مقابله با همچین تهدید تلاش جهانی نیاز هست که معنیش ارتباط جهانیه که سفارت امریکا رو همونایی که به خاطر حرفشون میرید رای میدین اشغال کردن و … کلا حتی بعد از ج.ا ما تا یه مدتی نمیتونیم کار خاصی تو این زمینه بکنیم، تازه با فرض حاکمیت دموکراتیک
13. خودتون بهتر میدونید، صرف اینکه ما تولید الاینده ها رو کم کنیم مطرح نیست تو این جور بحران ها، نمونه ی بارزش همین سد سازی ترکیه و افغانستان روی رود هایی هستش که خاک پایین دستشون در نهایت تو چشم ما میره و درست کردنش سرمایه سیاسی و اجتماعی زیادی میخواد، که نداریم فعلا
14. یه مشکلی که در مورد تغییرات اقلیم هستش اینه که وقتی مثل الان به حد بحرانی برسه و شتاب بگیره قابل مشاهده میشه، تدریجی بودن تغییرات تو بازه ی عمر یه نفر باعث میشه زیاد تغییرات به چشمش نیاد و هر نسلی که میاد شرایط رو نرمال فرض میکنه، نرمال نسبت به خودش
15. جوامع همسایه دشمن و مهاجم #3، تو مورد ایران، اگه چهار تا کولپس اساسی رو در نظر بگیرید در طول تاریخ همشون یه مجموعه دشمن هایی داشتن که مدام تضعیفشون کرده و در نهایت با حمله ی همه جانبه جامعه ای که قبلا سایر شاخص هاش به حد بحرانی رسیده بوده رو از هم پاشونده
16. از چهارتایی که مد نظر منه، فروپاشی عیلام با حمله اشوربانی پال، فروپاشی هخامنشیان با حمله اسکندر، فروپاشی ساسانیان با حمله اعراب، و فروپاشی خوارزمشاهیان و سایر دولت ها از حمله مغول( که همین تیکه تیکه شدن نشون میده از قبل این حمله جامعه دیگه متلاشی شده بوده)
17. شاید واضح ترین نمونه همون حمله ی اعراب باشه، وقتی جامعه ی ما از درون پوک شده بود، تقریبا هیچ دوست مستقلی که بافر باشه بین ما و وحشی ها باقی نذاشته بودیم، نظام طبقاتی دیوانه کننده فلج کرده بود کل کشور رو
18. تغییرات اقلیمی هم همزمان باعث خشک شدن قسمت عمده ای از کشور شده بود که مشکل مشابهی برای روم با کاهش تولیدات کشاورزی ایجاد کرد، همه چی اماده بود برای فروپاشی، در حدی که چند هزار تا بیابون نشین برای شکست دادن ارتش با تجربه ساسانی کافی بود
19. مشابه این روند رو همین الان با تبدیل کردن جوامعی اطرافمون به دشمن های مصمم تشدید کردیم، جامعه اسرائیل که دوست و شریک «طبیعی» ما بود رو با باز گذاشتن دست یه مشت دیوانه جنگ طلب، اسهال طلب و اصولگرا فرقی نمیکنه تو این مورد، کلا ج.ا ، تبدیل کردیم به دشمن بالقوه
20. اضافه کنید به کشورهای عربی برای حفاظت از خودشون و حمله محتمل به ما میلیاردها دلار سلاح میخرن و مزاحمت ایجاد کردن برای کشوری که بزرگترین ارتش دنیا رو داره، این وحشی های وطنی بدون اینکه عواقبش رو بفهمن با او مغز کوچیک و دهن گشادشون
21. جوامع همسایه دوست و شریک #4، برعکس حالت قبل هستش، و نکتش اینه که با تضعیف جوامع دوست به هر دلیلی اسیب پذیری خودمون رو بیشتر کردیم، وقتی میگیم دوست یه رابطه در حد انگلیس و امریکا مد نظرمونه، نه چهارتا عملی قاتی تو یمن
22. مثالی که تو کتاب میزنه همون کلونی نروژی های گرین لند هستش که به مرور زمان با تضعیف مهمترین شریک تجاریشون تو جنگ و قحطی، واردات مواد ضروری شدیدا کم شد و منابع محدود این جامعه حتی توان تولید سلاح لازم برای مقابله با قبیله های بومی اونجا رو نداشت و در نهایت همشون سلاخی شدن
23. نقش جوامع دوست و شریک بیشتر تو شرایط بحرانی دیده میشه، ولی به خصوص از نظر فرهنگی قبل از بحران هم افزایش شرکا جامعه رو تقویت میکنه، مثل رابطه تجاری و فرهنگی استرالیا با بریتانیا، یا رابطه ایران با اسرائیل تو جنگ با اعراب که با تداوم صادرات نفت جون کلی ادم نجات پیدا کرد
24. ساختار سیاسی-فرهنگی-اقتصادی جامعه #5، در اصل همون گره کوری که همه می فهمیم وجود داره ولی نمیشه خیلی پوست کنده توصیفش کرد، همون مشکل رابطه ی بین منابع تولید حقیقت-اعتماد-ثروت در یک جمله، این جامعه چجوری تصمیم میگیره؟
25. به عنوان کتاب اگه دقت کرده باشین نوشته بود How Societies “Choose” to Fail or Succeed این انتخاب شماست که دست روی دست بزارید و تماشاگر نابودی جامعتون باشین یا اینکه با مشارکت خودتون کنترل سرنوشت جامعه رو دستتون بگیرید
26. قرار نیست فروپاشی یه سرنوشت اجتناب ناپذیر باشه، کلونی های نروژی زیادی تو ایسلند و گرین لند و سایر جزایر همزمان وجود داشتن، تهدید های مشترک و محدودیت های نسبتا مشابه داشتن، ولی اونایی که تو گرینلد بودن با بی توجهی «انتخاب کردن» که کولپس کنن
27. ولی جالبه که تو همون زمان مشابه کلونی نروژی ها توی ایسلند با مشکلات به مراتب بیشتر و منابع محدودتر تونست دوام بیاره تا امروز، خود مردم مشکلات رو مدیریت کردن، فرسایش خاک رو محدود کردن و جلوی نابودی جامعشون رو گرفتن چجوری تصمیم گرفتن؟ چند تا مثال میتونه کمک کنه
28. یک فصل کامل مایاها رو توضیح میده که چجوری بر خلاف تصویری که اکثر ما داریم از یه مشت سرخ پوست طرفدار محیط زیست، اینا کاملا منابع طبیعی خودشونو به سمت نابودی بردن، قبایل رقیبشون هم مثل Anasazi ها با افزایش جمعیت مسئول بیابان زایی تو قسمت عمده ی جنوب غرب امریکا هستن
29. Easter Islands هم که معرف حضورتون هستن، نمونه ی تمام و کمال از کولپس به خاطر رابطه ی نا متعادل بین جمعیت و بهره برداری از منابع طبیعی، ملت فقط مصرف میکردن و اصلا فکر نمیکردن بعد از اینکه این درختا تموم شد چی میشه، اشناست این حالت نه؟
30. توضیح میده که چطور با اینکه از 5 تا شاخص سه تاشون اصلا موضوعیت نداشتن برای این جزایر، دوست و دشمن و تغییر اقلیم، ولی همون ساختار فرهنگی سیاسی جامعه که منجر شده بود به مصرف سریع منابع، اونجا رو نابود کرد
31. مردم خل و چل تحت تاثیر طبقه ی نخبه ای که رقابت داشتن با هم تلاش میکردن جمعیت و امام زاده های سنگیشون رو بیشتر کنن تا مثلا قدرت سیاسی فلان رقیب داخلی رو تضعیف کنن
32. نتیجه همین شد جنگل زدایی شدید که با کاهش توانایی صید قحطی شدید به وجود اومد، سفره ی انقلاب که کوچیک شد درگیر شدن، جنگ بین قبیله ای هم اون نخبه های کله پوک و ماله کشا و امام زاده هاشونو با هم کله کرد و اخرین ادمای زنده از گشنگی مردن در نهایت
33. پس وقتی بهتون میگیم همین اخوندا و ماله کشاشون برای نابودی جامعه کافیا مبالغه نمیکنیم، اون جزایر اقیانوس ارام اکثرا بدون دشمن یا اثر تغییر اقلیم کولپس کردن فصل 3 بیشتر توضیح داده، اونهایی که موندن شدیدا کنترل جمعیت داشتن و خیلی با دقت منابع رو مصرف میکردن، این خلاصه داستانه:
34. چطوری نمی فهمن دارن خودشونو نابود میکنن؟؟؟ اونی که اخرین درختو داشته قطع میکرده چی فکر میکرده با خودش؟؟؟ چجوری ما می بینیم تمام ذخیره ی اب های زیر زمینی رو به حد بحرانی رسوندیم ولی باز چاه حفر میکنیم؟ چطور میشه که یه جامعه همچین تصمیم های اشتباه تابلویی رو میگیره؟؟؟
35. وقتی الان نگاه میکنیم به تمام مصیبت هایی که سرمون اومده، از الودگی هوا بگیر تا پناهندگی سالی 700 هزار ایرانی، خشک شدن ارومیه و نابودی کارون،چطوری با اینکه کلی نشونه وجود داشت باز انتخاب اشتباه کردیم؟ اگر علتشو نفهمیم ضمانتی وجود نداره که همه اون انتخاب های اشتباه تکرار نشه
36. دلیل خیلی سادست، مربوط میشه به شکست خوردن توی تصمیم گیری جمعی failure of group decision-making که خود این بر میگرده به تصمیم های اشتباه افراد individual decision-making
37. فرد فرد ما هم تصمیم های بدی میگیریم، از تصمیم در مورد دوست شدن و ازدواج بگیرید تا سرمایه گذاری و رای دادن، ولی چجوری میشه که کل جامعه اشتباه تصمیم میگیره؟ جامعه ممکنه توی پیش بینی وضع اینده از روی شواهد موجود موفق نباشه و در نتیجه اشتباه تصمیم بگیره و کولپس کنه
38. واضح ترین نمونه اشتباه از این دست، وارد کردن حیوانات غیربومی به صورت عمدی توسط انگلیسیها به استرالیاست که اتفاقا یه فصل تمام در مورد این کشور صحبت کرده، تا اون موقع همچین فاجعه ای رخ نداده بود ولی الان درس گرفتن ازش، برای همین حالا شما بخوای بری استرالیا همه چیت کنترل میشه
39. ما هم که فراموش کار، درسامون میفهمیم ولی فراموش میکنیم، البته این فراموش کاری مختص شما نیست، همین امریکایی های باسواد که کلی دانشگاه عالی دارن، که مارو راه نمیدن توش، هم اشتباه های زیادی کردن، از تغییر رفتار بعد از بحران نفتی و بازگشت به الگوی قبلی تا موضوع اب
40. بعضی مواقع اشتباه در شبیه دونستن دو تا فاجعه باعث میشه اشتباه تصمیم گیری کنیم، نمونه ی بارزی که مثال میزنه ارتش فرانسه قبل از جنگ دوم هستش، اشغال فرانسه هم به نوعی کولپس محسوب میشه، گرچه بازسازی شد دوباره
41. مقامات نظامی فرانسه دقیقا پیش بینی میکردن که یه جنگ دیگه با المان خواهند داشت، ولی به اشتباه فکر میکردن جنگ دوم مشابه جنگ اول میشه و از همون پارادایم های جنگی پیروی میکنه که با شکست خفت بارشون تاوان اشتباه رو دادن
42. فرانسوی های احمق با دیدن نشونه های جنگ به جای هزینه کردن برای سلاح های جدید کلی پول خرج بازسازی قلعه های مرزی و ترانشه کندن و توپ خانه ساختن کردن، المان ها به جاش تانک هاشون رو تقویت کردن که میتونست از جاهایی که قبلا غیرقابل دسترسی بود هم عبور کنه
43. نتیجه این شد که 6 هفته هم دوام نیورد ارتش فرانسه و خیلی راحت تانک های المانی از موانع طبیعی عبور کردن و دور زدن اون ترانشه های مسخره فرانسوی رو، البته کافیه به توهمات انالوژی «جنگ تحمیلی» سپاه هم فکر کنید تا ببینید حماقت از اونی که میخونید به شما نزدیکتره
45. همین الان رئیس ستاد مدیریت بحران کرمان مقیم کاناداست! وقتی زلزله اومد دو هفته پیش اصلا ایران نبود! رئیس مدیریت بحران زلزله خیز ترین استان!
46. ولی باز هم دیدیم که خیلی ها میبینن که همه ی نشونه ها رو، مشکل ادارکی ندارن، جامعه میدونه مشکلش چیه ولی باز تصمیم اشتباه میگیره، چرا؟ جواب خیلی سادست Rational Behavior که ناشی از تضاد منافع بین اعضای جامعه و داینامیک جامعه هستش
47. اتفاقا چقدر قشنگ سیستم یارانه و لابی ها رو مثال میزنه، یه عده کوچیک برای اینکه درامد هنگفت داشته باشن لابی میکنن و شما لوزر ها چون صدایی ندارید فقط پول از دست میدین، مثال بارزش همین طرح سلامت روحانی و اوباما کر که فقط پول این مردم فقیر رو ریخت تو جیب یه عده پزشک و لابیست
48. این استدلال از قضا «اصلاحطلبانه» ی سبز و بنفش الهی که اگه ما ندزدیم بقیه میدزدن و تو جامعه خیلی باب شده زیر مجموعه ی همین ماجراست، وقتی منافع خودمونو در تضاد با منافع هرکس دیگه تعریف میکنیم
49. همین باعث میشه یکی که میبینه مردمش دارن هر روز و هر ساعت زیر سایه استبداد شکنجه میشن برای مشروعیت دادن به همین استبداد ون برداره از تورنتو بره امریکا رای بده تا دو زار پول بیشتر گیرش بیاد، فلسفه ماله کشی همینه
50. کی باورش میشه که مسئولین ج.ا به خصوص توی وزارت نیرو و محیط زیست از سرنوشت دریاچه ارال بی خبر بوده باشن؟؟؟ پس چجوری دقیقا همون فاجعه رو سر ارومیه تکرار کردن؟؟؟ همین خانم ابتکار از لحظه ای که رفت از دیوار سفارت بالا تا الان جز منافع خودش به چیز دیگه ای فکر کرده؟
51. دلیلش به غیر از تضاد منافع طبقه ی حاکم با مردم بومی اونجاست؟ سد گوتوند، سد 15 خرداد قم که اصلا اب نیست توش، ساخت اینها مگه جز اینکه بهونه ای باشه که برای هر سدی که میسازن پول 10 تا سد رو از دولت بگیرن چیز دیگه ای بوده؟
52. حالا سوال اینه، وقتی منابع محدوده و ما تا گردن تو مخمصه ای مشابه چیزی که الان هست فرو رفتیم، راهی به غیر از حداکثر کردن منافع متضاد فردی ما هست؟ چجوری باید این تضاد منافع کنترل بشه؟ با پیش فرض اینکه ج.ا دیگه وجود نداره راه حل هایی هست
53. یه راه خیلی واضح اینه که حکومت وارد عمل بشه و قوانینی بزاره که این تضاد منافع رو سوداور نکنه، گرچه همین پیش نیاز هایی لازم داره مثل مشارکت کامل مردمی توی حکومتداری و حذف طبیعی لابی ها که توی مجموعه توئیت سوئیس توضیح دادم چجوری
54. راه دیگه اینه که کلا منابع رانت رو از بیخ از بین ببره حکومت، خیلی تئوریکه، عملا با حذف کردن نقش خودش، یعنی همه چی سپرده بشه به مردم و دولت هم مسئولیتی نداشته باشه، یه مدل شبه انارشی و البته بدون هیچ ضمانتی، نمونه خفیفش همین سهام عدالت و هدفمندی یارانه هاست
55. که قطعا با ج.ا ممکن نیست، همین تضاد بین منافع طبقه حاکم با مردم هستش که خودشو به صورت «جداسازی» نشون میده، همزمانی یه عده بچه پولدار که توی بنزش نشسته بطری اب میخورن و بچه های سیستانی که با چند کیلومتر راه برن تا از یه حوض مانند گلی با دست اب بخورن
56. گفتیم این تضاد منافع یه عده با جامعه همون مبحث rational behavior رو ایجاد میکنه، حالا یه بحث irrational behavior هم هست! که یه رفتاری به هیچکس سود که نمیرسونه به ضرر همه هم هست، همین قضیه سگای رقیه و دری وری های عرفانی که برای توجیه خزعبلاتشون میتراشن
57. این صنعت امام زاده سازی فقط برای ویرانی ما ابداع نشده، قبلا خیلی از جوامع مسیحی و حتی بت پرست رو با موفقیت هلاک کرده، دیگه اقایون شاخای اتئیست صاحب نظرن
58. البته فکر نکنید این پدیده محدود به مذهبی هاست، هرکس ممکنه به محض عضویت تو یه گروه تصمیم های خرکی رو تایید کنه که خودش بیرون از اون گروه هیچ وقت حاضر نشه همچین تصمیمی بگیره، از قبل انقلاب تا الان فراوون داشتیم از این مثالا
59. برای اینکه اهمیت فکر کردن در مورد این مشکلات و افزایش درک ما بهشون رو عمیقتر بفهمید یه مثال خیلی کامل از خروجی دو تا group-thinking با افراد یکسان ولی روش متفاوت و در نتیجه خروجی متفاوت مطرح میکنه
60. نکته خیلی جالب اینه که همون suffering حاصل از اشتباه اول کندی رو به فکر فرو برد تا روشش رو تغییر بده، ما کی سرمون به سنگ میخوره؟ استانه تغییر رفتار برای شما کجاست؟ همین وضعی که توش گیر کردیم کافی نیست؟
61. نگاه بالانسش به رابطه ی مردم با بیزینس رو خیلی دوست داشتم، یه تهدید نبینید کمپانی های بزرگ رو، مثل چپولای بی مصرف هم ماهیت سود بردن رو زیر سوال نبرید، فقط بیشتر وقت باید گذاشت تا یه راهی پیدا کرد قانونا برد-برد باشه این رابطه
62. راه حل اخر هم افزایش اگاهی عمومی هستش که منجر بشه به یه قرارداد اجتماعی، که همه توافق کنن درامد بالاتر از یه حدی برای یه نفر غیر قابل قبوله و زندگی بقیه رو غیرمستقیم به چالش میکشه، مدل های کانادایی و اسکاندیناوی این یعنی تغیرر دادن یه سری هنجار ها و ارزشها
63. که این نیاز داره به اموزش عمومی و مشارکت گشترده مردم، چون باید از خیلی چیز ها بگذرن، تو نروژ شما با وارد کردن کد ملی خودت میتونی کل تاریخچه مالیات هرکسی رو که بخوای در بیاری
64. فکرشو بکنین، کی میتونه دیگه فرار مالیاتی کنه وقتی همسایش اسمشو سرچ کرده دیده کسی که بنز زیر پاشه فقط هزار تومن مالیات داده؟ اینجا خیلی ها زورشون میاد رسما اجازه بررسی حساباشونو بدن به اداره مالیات! چه برسه به همسایه
65. خیلی راه طولانی و دشواری هستش ولی شدنیه، چون خیلی ها انجام دادنش و ما تجربه ی همه رو داریم، همین قضیه کد ملی زدن اول نبود و فضول های محله مدام سو استفاده میکردن از این دسترسی ناشناس به اطلاعات، حالا هرکی سوابق شما رو ببینه یه ایمیل براتون میاد که فلانی سوابق شما رو چک کرد
66. حقیقت اینه که اگه وارد روش کنترل کردن با قوانین بشیم مدام میبینید که قانون روی قانون و تبصره روی تبصره میاد، وقتی مدام مجبوری رفتار کسی رو کنترل کنی یعنی مشکل از جای دیگست
67. ما باید با خودمون رو راست باشیم، با صحبت کردن با همدیگه به یه درک مشترکی برسیم، ببینیم هدفمون چیه، امکاناتمون چیه و چه سطحی از رفاه در ازای چه مقدار تلاش منطقیه با این امکانات، اینجوری قسمت عمده مشکلات رو حل میشه کرد، با اعتماد به همدیگه
68. چنین چیزی شدنیه، مدیریت اب توسط خود مردم توی مونتانا یه نمونست، همونطوری که اجداد ما تو اصفهان یزد بدون دخالت دولت با مشارکت هم قنات حفر میکردن تا مشکلاتشونو حل کنن، قرار نیست همچین تجربه ای رو از اول ابداع کنیم، ما بهترین بودیم توش
69. خیلی طولانی شد، و هنوز کلی جزئیات مونده که بعدا تو مجموعه توئیت هایی که راه حل های مربوط به هر 5 تا شاخص رو توضیح میدم، یه توضیح خیلی کامل در مورد چین، اینکه الان تو هر 5 شاخص وضعش چیه و چی کار میکنه برای نجاتش
70-میدونم خیلی هاتون فکر میکنید امیدی نیست، اینم جواب نویسنده به این سوال که با این اوصاف امیدی به اینده هست یا نه؟ اینکه میگه من چون نشونه های امیدوارکننده دیدم بچه دار شدم صرفا یه جمله قشنگ برای تموم کردن کتابش نیست، واقعا ایمان داره بهش
71. لازم نیست بست بشینیم تا یه قهرمان تو ازمایشگاهش یه تکنولوژی که همه ی قفل ها رو باز کنه بسازه، همین تکنولوژی فعلی هم کفایت میکنه برای حل مشکلات، فقط باید اراده سیاسی برای به کار گرفتنشون رو ایجاد کنیم برای اینکار باید اول اراده و توجه خودمون رو متمرکز کنیم رو اون پنج شاخص
72. حداقل دو تا مجموعه توئیت دیگه تو هفته ای اینده مربوط به بخش هایی از این کتاب مینویسم باز، بیشتر روی مصداق ها و راه حل ها، امیدوارم انگیزه برای خوندن کل کتاب پیدا کرده باشین