این رشته توییت Mr. president را اینجا ببینید
سوریه نمی شیم. چرا؟
این روزها می شنویم که خطر سوریه شدن ایران وجود داره و بایداعتراضی نکنیم تا خدای نکرده به حکومت برنخوره و همه مارو قتل عام نکنه و مثل سوریه نشیم،فکر میکنم ما مثل سوریه نبودیم،نیستیم و نخواهیم شد،دلایل زیادی برای این حرفم وجود داره که میگم لطفا حوصله کنید و دنبال کنید.
بدلایل متعدد سیاسی،اقتصادی،تاریخی و جغرافیایی ما با سوریه فرق داریم تصمیم گرفتم زمینه ها رو بررسی کنم و برای شروع از مهمترینش یعنی دلایل تاریخی شروع می کنم. اولا تا سال 1920 اصلا کشوری به نام سوریه وجود نداشته، (از همین جا شما بفهمین چقدر غیر قابل مقایسه ایم ) این منطقه همیشه استان یا ولایتی از امپراطوری ایران،روم و عثمانی بوده. در زمان هخامنشیان سوریه کنونی در ساتراپی آثورا قرار داشته بعد از سقوط هخامنشیان بین پادشاهی ایران و روم دست بدست می شده. بخاطر جنگ های متعددی که در این منطقه بوده اقوامش همواره در مهاجرت و رفت آمد بودن. آرامیها، آسوریها، ارامنه، دیگر فرق مسیحی و غیره. در هنگام حمله اعراب هم شام یا سوریه کنونی اولین منطقه ای از امپراطوری روم بود که بدست اعراب افتاد. اینارو گفتم که بدونیم تا قبل حمله اعراب عملا قوم خاصی مالک و ساکن این مkطقه نبوده و بخاطر همین خیلی سریع سقوط می کنن و عرب می شن. بعد از شکل گیری امپراطوری عثمانی، سوریه مثل تمام کشورهای عربی کنونی جزو خاک عثمانی می شه، عثمانی ها بشدت مردم منطقه رو سرکوب می کنن و اقوام رو مجبور به مهاجرت، در این دوره هم این منطقه شاهد جنگ و خونریزی زیاد بوده و 2 بار توسط شاه اسماعیل و شاه عباس هم اشغال می شه. اما قسمت مهم که منم بیشتر روش زوم کردم تاریخ معاصر سوریه هست. بعد از فروپاشی عثمانی بعد از جنگ جهانی اول در سال 1919 2 دیپلمات انگلیسی و فرانسوی به نام های سایکس پیکو نشستن و روی نقشه کشورهای جدیدی بوجود آوردن و بین خودشون تقسیم کردن. به این نقشه نگاه کنید تا معنی دقیق خط کشی رو نقشه رو بفهمید ، مرزهایی که با خط کش کشیده شدن و اقوامی که بدون هیچ سنخیتی بزور باید تو یه کشور زندگی کنن
فرانسوی ها پادشاهی عربی سوریه رو که شامل سوریه و لبنان می شده تشکیل می دن و امیر فیصل هاشمی رو هم میکنن پادشاهش. همون سال امیر فیصل توسط فرانسه برکنار می شه و می ره میشه شاه عراق (دقیقا همینقدر مسخره که می خونید من نمی دونم این کجاش شبیه ماست). سال 1922 فرانسه تصمیم می گیره که اصلا کشور سوریه نباشه 6 تا دولت محلی منصوب می کنه توی دمشق و بیروت و حلب و جاهای دیگه و فدراسیون سوریه شکل میگیره. سال 1924 یکی از این حکومتا در شهر الاویت از فدراسیون خارج می شه و جنگ داخلی شکل می گیره. بعد از اینکه اوضاع یکم آروم میشه. یک سال بعد سلطان الاطرش انقلاب میکنه و از سال 1925 تا 1927 جنگ داخلی داشتن.سال 1930 سه حکومت دمشق و حلب و دیرالزور تصمیم می گیرن جمهوری سوریه رو تشکیل بدن، فرانسه هم که در واقع صاحب کشور بوده موافقت میکنه و این پرچم 3 ستاره که بعدا پرچم عراق میشه اون موقع می شه پرچم سوریه. بعد از شکست فرانسه در جنگ جهانی دوم اداره سوری از 1941 تا 1944 میوفته دست دولت دست نشانده نازیها. در سال 1945 مجددا جنک داخلی میشه که منجر به جدایی لبنان میشه. سوریه بالاخره 1946 مستقل می شه ولی این تازه اول گرفتاریشونه، سال 1948 با اسراییل وارد جنگ می شن و تو همین جنگ اسراییل منطقه جولان رو از سوریه میگیره.سال 1949 بعد از شکست در جنگ دو بار کودتا می شه تو کشور. سال 1951 دوباره کودتا و جنگ داخلی، 1955 دوباره کودتا، از 1946 تا 1956 20 کودتا میشه و تقریبا همواره جنگ داخلی بوده. 1956 دولت با شوروی توافق میکنه که در ازای دریافت سلاح و ادوات جنگی عملا بشه مستعمره شوروی. 1958 با مصر متحد میشن و میشن یک کشور واحد. دوباره از 1961 تا 1963 جنگ داخلی. 1963 بعثی ها کودتا میکنن و حکومتو میگیرن، 1966 شاخه دیگه ای از حزب بعث کودتا میکنه، از 1966 تا 1970 دوباره جنگ داخلی تا بالاخره حافظ اسد (بابای بشار) قدرتو با جنگ بدست میگیره ولی این باز هم تمام ماجرا نیست در 1973 درگیر جنگ 6 روزه با اسراییل میشن، سال 1976 لبنان جنگ داخلی میشه (انگار خوششون میاد اینا از جنگ) سوریه هم این وسط حمله میکنه به لبنان و تا سال 1996 درگیر جنگ بودن. حالا اضافه کنید که سال 1976 هم اخوان المسلمین به حزب بعث حاکم اعلان جنگ میکنه و این درگیریها تا سال 1982 ادامه داشته. این جنگ داخلی در نهایت با بمباران شهر حما (که همین الانم داره اتفاق میوفته) تموم میشه.همه اینا نشون میده که جنگ داخلی چیز جدید برای سوریه محسوب نمیشه و بمباران شهرها توسط دولت قبلا هم بارها انجام شده. از طرف دیگه دلایل خیلی عمده اقتصادی، سیاسی و جغرافیایی و فرهنگی هم هست که باعث میشه ما هیچ شباهتی به سوریه نداشته باشیم.
حالا شما ببینید اصلا چیزی دیگه از این مردم بیچاره باقی مونده؟ دلایل اقتصادی و اجتماعی وجود داره که ما سوریه نمیشویم ولی اگر نجنبیم این حکومت بدون جنگ داخلی مارو سوریه میکنه.در آخر باید بگم ما مثل هیچ جا نیستیم ما ایرانیم. كشورهايي هستن كه ملت-كشور هستن مثل ايران،چين،يونان، تشكيل شده از اقوامي هستن كه درون يك كشور معني پيدا ميكنن،هيچكدوم از اون اقوام خودشونه جدا از اون كشور تعريف نميكنن،دقيقاً مثل يك خانواده، اما سوريه مثل يك شركت تجاري يا حزبه كه اقوامي براي منافع با هم كار ميكنن يا ميجنگن.
چرا ونزوئلا می شیم
ونزوئلا مثل بیشتر کشورهای آمریکای لاتین تاریخ معاصر پر فراز و نشیبی داشته، تقریبا هم زمان با یک انقلاب اونجا رخ می ده ولی برخلاف ما این انقلاب یک دموکراسی نیم بندی براشون به ارمغان میاره منتها درگیری ها هر از چندگاهی تشدید می شده و حتی در دهه 80 مجموعه تظاهراتی در کاراکاس برگزار میشه و بالغ بر 1000 نفر تو درگیری ها کشته میشن، اما پروسه انتخابات که بعد از انقلاب ایجاد شده همیشه به بهترین نحو بدون وجود شورای نگهبان و امثالهم برگزار می شه و این دعواها بین انتخاباتها سر کناره گیری زود هنگام رییس جمهور ایجاد میشه یا سر یه قانونی که مجلس تصویب کرده، شاید یکم قضیه فرهنگی باشه و البته نباید فراموش کنیم که گروههای بسیار قدرتمند و پولدار و بانفوذ قاچاق مواد مخدر در امریکای لاتین همواره به بی ثباتی در این کشورها دست میزنن چون بحران به نفعشونه. حالا یکم کلی تر به ونزوئلا نگاه کنیم:ونزوئلا جزو اولین کشورهای تولید کننده نفت در خارج از خاورمیانه بود و دومین منابع نفت رو بعد از عربستان داره،سالها کشاورزی قوی داشته و از صادر کنندگان شکر و کاکائو بوده،بخاطر نیروی کار ارزان خیلی از شرکتهای آمریکایی مثل جنرال موتورز یا جنرال الکتریک اونجا کارخانه دایر کرده بودن خلاصه که وضع ملت تقریبا خوب بوده و کار و بار به راه،ولی خوب اصلی ترین درآمد نفت بوده و کشور خیلی مصرفی بار میاد و دیگه همه چیو وارد می کردن. یکی از شباهت های زیاد ونزوئلا به ما اقتصاد دولتی و به تبع اون فساد و رانت از این مسئله است. حالا اینجاش جالبتر میشه: ونزوئلا که صادر کننده شکر بوده سالانه بیش از 2 میلیون تن شکر تولید میکرده، یه سری از آقازاده ها و ژن خوبا از حدودهای 20 سال پیش شروع می کنن شکر وارد کردن احتمالا بدون گمرک و هیچ نظارتی، زیر قیمت شکر داخلی میفروشننش.از طریق وزارت بازرگانی،ونزوئلا هم دقیقا یه وزارت بازرگانی داره که همین کارهای وزارت بازرگانی مارو میکنه (خیلی آشناس نه ). کار به جایی میکشه که دیگه تولید شکر صرف اقتصادی نداشته و الان که با هم حرف میزنیم ونزوئلا فقط 200 هزار تن شکر تولید میکنه در صورتی که مصرف داخلی بیش از 1 میلیون تنه و دولت علاوه بر اینکه فاسده جاهای دیگه هم پول باید خرج کنه و از پس تامین شکر بر نمیاد و شکر بعلاوه خیلی اقلام ضروری دیگه تو ونزوئلا گیر نمیاد.
حالا برگردیم سر بحث، گفتم که درگیری های سیاسی داشتن ولی کلا سیستم انتخابات هم کار میکرد،از دل همین انتخابات سال 1999 چاوز رییس جمهور میشه خیلی هم محبوب بوده و دقیقا با شعار بردن نفت سر سفره مردم رای میاره (شما شباهتو داشته باش) این آقا که خودشم نظامی بوده پای ارتشیارو باز میکنه به اقتصاد، از طرف دیگه خیلی هم ضد آمریکایی بوده و شروع میکنه به بهانه تراشی برای شرکتهای آمریکایی که اونجا بودن، اوضاع برای چاوز خیلی خوب شروع نمیشه و بخاطر سیاستهای سوسیالیستی و فساد اقتصادی 30% جمعیت درسال 2003 زیر خط فقر زندگی میکردن.شانس چاوز میزنه و نفت گرون میشه (از بشکه ای 10 به بشکه ای 140 دلار هم میرسه) در زمان ریاست جمهوری چاوز که بیش از 10 سال بوده (دوره ریاست جمهوری 6 ساله اس) کشور بیش از 1000 میلیارد دلار نفت میفروشه. چاوز هم شروع میکنه به بذل و بخشش نفتی و فعالیت علیه آمریکا،برای همین میرفته سراغ کشورهای ضد آمریکایی آمریکایی و باهاشون قرار داد میبنده برای کارهای مختلف.از جمله قرارداد ساخت آپارتمان به سبک مسکن مهر با ایران که پروژه رو میدن به شرکت فرخ نگهدار هم سهامدارشه که انقدر طرفدار جمهوری اسلامیه. یا مثلا قراردادهای هنگفت با روسیه و چین و یا قرارداد دادن نفت به کوبا در ازای گرفتن خدمات پزشکی!!!!از طرف دیگه اعلام میکنه به کشورهای آمریکای لاتین مثل بولیوی که چپی بودن نفت ارزون میده در حد نصف قیمت. همزمان شروع میکنه با درافتادن با شرکتهای آمریکایی یکی از مهمتریناش لغو یکطرفه قرارداد با قول نفتی اکسون ویا بی پی و دادن پروژه به شرکتهای محلی که وابسته به رانتخورها بودن.یکی دیگه از کارهاش مصادره کارخانه جنرال موتورز بود در همین حال سیل ماشینهای چینی بود که به اونجا سرازیر میشه و همین چری و جک و این آشغال های چینی به ونزوئلا صادر می شدن در ازای نفت.
یکی دیگه از کارهای چاوز تثبیت قیمتها بود (اینم براتون آشناس) یعنی هرکی هرچی میفروشه در حوزه صنایع غذایی اولیه قیمتشو من تعیین میکنم، برای یک شهروند روستایی و فقیر این خیلی شعار خوبیه ولی اقتصاد شوخی سرش نمیشه؛ثمره اینکار این میشه که عملا بخش خصوصی از صنایع غذایی کنار میره و دولت خودش مجبور میشه اقلام اولیه مثل برنج و شکر و روغن رو وارد کنه و بهش سوبسید بده.
چاوز یک کار دیگه هم کرد و اینکه پای ارتشی هارو تو اقتصاد باز کرد و ارتش ونزئلا امروز یک کارتل مافیاییه که از واردات شکر تا قاچاق مواد مخدر رو انجام میده (اینم برامون زیادی آشناس). خلاصه چاوز خیلی گند میزنه مثل ملی کردن.زمینهای کشاورزی و مصادره به نفع دولت،اعلام نرخ دولتی و مصنوعی برای ارز کشور و خیلیهای دیگه (که تقریبا همشون در ایران هم اجرا شده)ولی چون هنوز نفت گرون بوده بوی گندهایی که زده در نیومده بود. چاوز سال 2013 میمیره و معاونش،مادورو، میشه رییس جمهور. مادورو به خوش شانسی چاوز نبود و همزمان با شروع کارش نفت به شدت ارزون میشه دست دولت برای بریز و بپاشها بسته میشه، خیلی سوبسیدها قطع میشه، بخاطر رفتن شرکتهای خارجی از صنعت نفت و فاصله تکنولوژیکی تولید نفت تقریبا نصف میشه،فساد به طرز وحشتناکی اپیدمی شده و اقتصاد در آستانه سقوطه ولی هنوز سقوط نکرده.مادورو بجای اینکه شروع کنه به اصلاح امور به فساد دولتی بیشتر هم کمک میکنه، نظامیها رو بیشتر درگیر کار اقتصادی میکنه وهمه مشکلات رو میندازه گردن آمریکا و همواره بدروغ و با دستکاری آماری میگه که ما وضعمون اونقدرها که شما حس میکنید بد نیست و شما تحت تاثیر دژمن هستین. این وسط مردم هم فقط تماشاچی بودن و کمتر اعتراض میکردن چون هنوز یه چیزایی از زمان نفت 140 دلاری براشون مونده بود غافل ازاینکه هرروز به لبه پرتگاه نزدیکتر میشن؛ خلاصه با ادامه اون روند غلط اقتصاد متلاشی میشه، به معنی واقعی کلمه، تورم به 500% میرسه، تولید عملا صفر میشه،
مواد غذایی کمیاب و نایاب میشه، دارو به هیچ عنوان گیر نمیاد، پول ملی ارزشش به یک ده هزارم میرسه، کار به جایی میرسه که بطور متوسط 9 کیلو از وزن مردم کم شده.فقر وحشتناک همه جارو میگیره و در اثرش ناامنی بسیییار شایع میشه (91 قتل به ازای هر 1000 نفر که این عدد تو آمریکا 5). در نهایت صدای مردم در میاد و از مادورو میخوان که استعفا بده اونهم با خشونت با معترضین رفتار میکنه و حدود 100 نفررو میکشه و هزاران رو زندانی میکنه خودش اعتراف کرده که هزینه اعتراض رو میخواد بالا ببره چون اینا که اعتراض میکنن خس و خاشاک و کرکسن (واقعا اینارو گفته) آمریکا هم این وسط تحریمشون کرده بخاطر نقض حقوق بشر و گفته که اگه ادامه بدن به کشتار مخالفان، نفت رو تحریم میکنه، الان همه منتظرن تا سال دیگه انتخابات بشه تا شاید از شر مادورو خلاص شن این چیزیه که ما تو ایران نداریم، مادورو طرفدارنی هم داره که شامل آدمهای وابسته به حکومت و نظامیان فاسدو کارتلهای مواد مخدره (یکی از این کارتلها بود که جدیدا ارتباطش با حزب الله و ایران خبرسازشد) این وضعیت هم شبیه اینجاست.
خلاصه وضعیت امروز دقیقا همین امروز مردم ونزوئلا اینجوریه که باید ساعتها تو صف اقلام غذایی بمونن و برای اینکه بتونن دستما توالت یا پودر لباسشویی داشته باشن مجبورن یک قسمت از جیره دولتی غذاشونو بفروشن. حالا فرض کنید که تو همین شرایط که مردم غذا ندارن همون رانت خوارها با تبلیغات زیاد میگن ما همه جور غذایی تو خونه داریم و حتی همون جیره غذایی هم اول به طرفدارای حکومت میدن و تو همون هم باز کلی رانت میخورن و پول به جیب میزنن. فساد اقتصادی انتها نداره و وقتی سیستمی بهش مبتلا شد و خودشو درمان نکرد دیگه راه فراری نیست و میتونه کشوری که میتونست حتی از عربستان هم پولدارتر باشه رو از پا در بیاره. اقتصاد یک علمه مثل فیزیک و شیمی با این حرفا که ما باید مبارزه کنیم و خط ما خط عمامه و جنگ با امریکا اداره نمیشه.شما نمیتونی با بخشنامه یا با قلدری چون سپاهی هستی در جایی روی کره زمین آب رو تو دمای 20 درجه جوش بیاری.
از اونطرف با کمال احترام باید بگم سرنوشت ملتی که در برابر فساد حکامش بخصوص فساد گسترده اقتصادی و رانتها ساکته چون فعلا آشغال گوشت و چربی از کباب حکومتیا بهش میرسه چیزی بهتر از مردم ونزوئلا نیست که تا چند سال پیش بزرگترین کارناوالهای شادی رو داشتن و یکی از بزرگترین مصرف کنندگان تکیلا بودن و الان دنبال غذا تو سطل آشغال میگردن. هواپیمایی که موتورش آتش گرفته حتما سقوط میکنه و مرگ همیشه برای همسایه نیست.وضعیت فعلی ونزوئلا کم از سوریه نداره.تا دیر نشده بفکرباشیم. و ان رو هم اضافه کنم دیگه کار از یجایی بگذره دیگه درست نمیشه و یا شاید دهه ها طول بکشه از هیچکسم کاری بر نمیاد ولی ایران ما هنوز اقتصادش سقوط نکرده و میشه درستش کرد اما باورکنید طبف همه شاخص ها لب پرتگاهه.
منابع:
1) Venezuela’s manmade disaster, Michael McCarthy, Current History Journal, Feb 2017
2) what is really going down in Venezuela, Reese Erlich, The Progressive journal, Nov 2017
3 )Venezuela’s crisis: Beyond economic explanations, M.McCarthy, Georgetown journal of international affairs
4)Venezuela after the Fall, Robert Kahn, Center of international Governance
5)اخبارمربوط رو هم از مجله های اکونومیست (شماره های آگوست و سپتامبر 2017)،نیوزویک (اکتبر 2017)،