از برگه «ایران بزرگ فرهنگی» در فیسبوک
جنگ هایی که تعصب دینی و قومی در افغانستان و دست اندازی های عرب های پولدارو دارندگان پترو دلار به کمک پشتونیزم و اوغانیسم در خراسان خاوری راه انداخته و از افغان طالب و القاعده ای و خودترکان ساخته و سپس داعش و تکفیری و…را پدید آورده،خود نیز عامل اصلی کشتارو ویرانی افغانستان بوده سبب آشوب و مرگ و پراکندگی و آوارگی مردم همتبارو همزبان و هم فرهنگ ما که در واقع باشندگان بخش شرقی ایران بزرگند،شده است. این مردم در اثر این جنگ خانمان سوزو بلاهای پس از آن ناچار به گریز از خانه و کاشانه ی خود شدندو به سرزمین های پیرامون پناه آوردند. میلیون ها تن به پاکستان رفتند و نزدیک سه میلیون به ایران آمدند[ از نگاه من به سرزمین خودو به خانه ی مشترک نیاکانی خود آمدند]. دولت،به هرروی و مردم ایران چنان که باید از آنان پذیرایی کردند. در باره ی مهاجران به پاکستان باید گفت که بیش تر پشتون ها به آن سو رفتندو بسیاری از آن ها به گونه ای پیوند فامیلی با مردم آن سوی مرز دیورند و پتان های شمال و شمال غرب پاکستان داشتند.
اگرچه از خراسانیان پناهنده گاهی چنان که شایسته ی آن همتباران ارجمندمان باشد، پذیرایی نشدولی آنان نه تنها از نگاه دینی بلکه به عنوان هم تبار و هم زبان درمیان ما زیستند.
در حالی که خود ایران در بحران انقلاب و جنگ بود…
حالا فرض کنیم عکس این روی می دادو از ایران این اندازه پناهنده به افغانستان می رفت! آیا این مردمی که اکنون می بینم با کینه و تعصب و بی خبرو بی پروا به تاریخ و فرهنگ مشترک، به ما نیش می زنند، چگونه از همتباران ایرانی پذیرایی می کردند؟!..
اکنون پس از این همه مدارا و همیاری و پذیرایی و همدلی …چنین از ما بد می گویند و به جای تکیه بر همانندی ها و هموندی ها و تاریخ و فرهنگ و تبار و خون مشترک، پیوسته بر طبل جدایی و دشمنی می کوبند و کینه توزی می کنند!
شگفت است پشتونیزم و اوغانیزم باما درستیزند که چرا به آن ها افغان نمی گوییم و زبانشان را که دری است، فارسی می نامیم. بی خبر از این که دری همان فارسی دری است.
برخی شاعران و نویسندگان هم بهانه جسته، گله می نمایند که پناهندگان در ایران زبان خود را فراموش کرده اند و آداب ایرانی پذیرفتند!
رواج واژگان اروپایی اینک در افغانستان چند برابر ایران است.
این که برخی ایرانیان در «احوال پرسی» تکواژ روان و جا افتاده مرسی و چند واژه ی علمی و نام ابزار اروپایی را به کار می برند،در عوض از کاربرد صد ها واژه ی آمیخته و بدساخت و بی قاعده که در اثر فارسی ستیزی پشتونیزم در این دویست سال رخنه و جولان تازی و ترک و انگلیس و روس و…در خاک پاک خراسان شرقی-بخش شرقی ایران بزرگ رواج یافته و سرزبان فرزندان فرهنگ گم کرده ی خراسانی ما گردیده، پرهیز دارندو دانشمندان و فرهنگستان ایران هزاران واژه ی ناب پارسی از خزانه ی واژگانی فارسی دری و اوستایی و پهلوی و گویش های ایرانی و نوساز در ایران رواج داده اند. اکنون درایران، کم تر متن فارسی را که زبان معیار نوشتاری یا حتا زبان گفتارباشد،پیدا خواهید کرد که ترکیب واژگانی عربی یا اروپایی را برتابد یا دارای واژگان و ترکیب هایی مانند «من حیث» و «فیصد» باشد! ..
کجروی و دوری از زبان معیار فارسی دری در افغانستان افسار گسیخته و بی مهار است.
نگارش فارسی دری در افغانستان چنان آسیب دیده که حتا اهل قلم آن جا از نوشتن صورت درست واژگان نا توان اند.
من این ها را برای سرزنش نمی نویسم،بلکه از سردلسوزی است. چون من افغانستان را بخش بنیادی فرهنگ ایران می دانم. آن جا زادگاه و پروردگاه زرتشت و پور سیناو ابوریحان و ناصر خسروو بیهقی مولانا و صدها بلخی و مرورزی و هروی …است.
پس طعنه زدن به ایرانیان از انصاف به دور است.
دیگر این که سازوکار دولت ها همیشه با حساب ملت ها همسان نیست! ..