بر گرفته از یادداشت های به جا مانده ازعباسقلی گلشائیان، وزیر دارایی وقت، در شهریور ۱۳۲۰
نشر در برگه دکتر محمد مصدق رهبر ملی ایرانیان در فیسبوک
رضاشاهی که گلشائیان در شهریور بیست دیده، فردی است طماع، در همان حالی که در صدد تهیۀ اسباب فرار به همراهی ولیعهد است، چشمش هنوز دنبال باغ این و مال آن میدود و هنگامی که به او میگویند ارتش شوروی نواحی شمال و گرگان را اشغال کرده، واکنشش این است که بگوید: این نقاط که تماماً املاک ماست (!) ؛ قلدر است، از تشر و بازخواست وانمی ماند و دلخوشی نویسنده این است که در چند ماهی که از نزدیک با شاه تماس داشته، از او تغیر ندیده و فحش نشنیده ؛ هوشی که به او نسبت داده اند، در غیبت راهنما و مشاور و معلم که همه را یا کشته و یا رانده و یا تارانده، بیش از همان نیست که همیشه بوده است . به کلی خود را باخته. در منگنۀ ارتش شوروی که پایتخت را به اشغال تهدید میکند و تبلیغات رادیو لندن که با پرده دری از فجایع شاه، عملاً تهران را فتح کرده است، به کلی فلج شده. به تنها چیزی که فکر میکند به در بردن جان و مال خود و خانوادۀ خود از معرکه است و به فکر چیزی که نیست سرنوشت مردم و مملکت.
واکنش اصلی رضاشاه در برابر حمله، فکر استعفا و فرار است، البته با همراه بردن جواهرات سلطنتی، در عین تذکر به دولت که باید بعد از رفتن هم به فکر معاش او باشد و علاوه بر این، نگذارد زحماتش فراموش شود! یک بار میگوید متفقین فقط دنبال او هستند، پس باید برود تا مملکت صدمه نبیند؛ یک بار میگوید در شأن سلطنت نیست که شاه در پایتخت اشغال شده بماند و… تا پایان داستان، بخش عمده ای از کوشش دولتیان، متوجه منصرف کردن او و ولیعهد از خروج از پایتخت میشود تا شیرازۀ امور به کلی از هم نگسلد. در نهایت، فروغی است که به او و فرزندش که از پدر هم ترسیده تر است، حالی میکند که کوشش برای فرار بیهوده است زیرا اگر هم از پایتخت بتوانند خارج شود، از کشور نخواهند توانست. در پایان هم باز فروغی است که شرایط خروج از کشور و انتقال سلطنت به پسرش را با سفرای خارجی، بدون حضور و اطلاع هیأت دولت و به ترتیبات و شروطی که تا به حال مکتوم مانده است، حل و فصل میکند.دغدغۀ اصلی رضاشاه، خبر شدن از نیات مهاجمان است. نه برای اینکه سیاستی بر اساس آن تنظیم نماید، برای اینکه هر چه میخواهند با آن موافقت کند، بلکه خطر به این ترتیب از سرش دفع شود. حتی وقتی متفقین تقاضا میکنند که دیپلماتهای آلمانی، بر خلاف اصول حقوق بین الملل، به آنها مسترد شوند، برعکس نظر هیأت دولت که کم کم متوجه مسئولیت های خود گشته و معتقد است نمیتوان چنین خواستی را به آسانی پذیرفت، اصرار دارد که کار هر چه زودتر و مطابق میل اشغالگران، فیصله پیدا کند.