گزیده هایی از خاطرات علم-2:بخشش شاهانه و ریخت و پاش ها از ثروت ایرانیان

از برگه Akbar Ganji – اکبر گنجی در فیسبوک

شاه: نفت سوریه را ما می دهیم. سلاح های سومالی و اردن و مراکش را هم ما می دهیم. برای عمان که سال هاست با کمونیست ها می جنگیم. پس چرا اینها از عربستان سعودی نوکر آمریکا کمک نمی گیرند؟
«شرح ملاقات سفیر سومالی را[که دیروز به منزل من آمده بود]، عرض کردم، که حالا که رابطه آنها با اتیوپی و شوروی تیره شده، تقاضای همه جور کمک از اعلیحضرت همایونی دارند: اسلحه، نفت [و] پول. خندیدند. فرمودند، خیلی کم است، چرا از عربستان سعودی، نوکر آمریکا نمی گیرند؟ عرض کردم، اتفاقا این سئوال را من از او هم کردم. می گفت به قول برادران عرب اعتمادی نیست. فرمودند، عجیب است که به سوریه هم ما نفت می دهیم، حال آن که لوله نفت عراق از داخل سوریه می گذرد. به هر حال یک مطلبی را راست می گویند و اگر ما قولی بدهیم، عمل می کنیم. به هر صورت به او بگو اسلحه سبک در صورتی که قبلا فرستاده اند، ممکن است بدهیم»(خاطرات علم، جلد ششم، ص ۴۸۳. ۲۳ خرداد ۱۳۵۶).

شاه: تا حالا یک میلیارد دلار به پاکستان داده ایم، باز هم ۵۰۰ میلیون دلار دیگر می خواهند. این تنها کار ماست.
«فرمودند، خوب. ما گفتیم اول مارس می رویم به پاکستان. برای چه می رویم؟ کاری نداریم. عرض کردم تشریف بردن شاهنشاه برای آنها حیاتی است. چه طور کاری ندارید؟ فرمودند، تا حالا بیش از هزار ملیون دلار به آنها داده ایم. حالا هم که برویم باز پول خواهند خواست. عرض کردم می دانم می خواهند پانصد ملیون دلار وام بگیرند و ما تضمین کنیم. فرمودند، بلی، همین طور است»(خاطرات علم، جلد پنجم، ص ۴۱۴. ۷ بهمن ۱۳۵۴).

«عرض کردم شاهنشاه عملا چه کمکی می توانید به سوریه بفرمایید؟ فرمودند، خودم که هیچ، ولی به ملک حسین پیام فرستادم که شما دیگر حالا که وارد شدید باید تا لحظه آخر پشت سر سوریها بایستید و راه برگشت ندارید. دیروز هم وسیله [فریدون] موثقی به ملک خالد[پادشاه عربستان] پیام فرستادم که حتی الامکان از حرکت عراق به طرف سوریه و خنجر زدن از پشت به آنها جلوگیری کند»(خاطرات علم، جلد ششم، ص ۱۴۹. ۲۲ خرداد ۱۳۵۵). «صبح امروز عرض کردم،[فریدون] موثقی سفیر شاهنشاه در اردن که با حافظ اسد وسیله شیخ طالب و خود ملک حسین در ارتباط است، میل دارد بداند که مذاکرات شاهنشاه با ژیسکار درباره لبنان و اسد چه بوده است. فرمودند، به او بگو تمام طرفداری از نظرات اسد بود. عرض کردم، همچنین عرض می کند اسد که خود را در اختیار شاهنشاه قرار داده است لابد انتظار کمک از شاهنشاه دارد. فرمودند، کمک مادی از قبیل اسلحه و غیره که ممکن نیست، ولی کمک سیاسی، به خصوص در قبال نظرات شدید [انور] سادات رئیس جمهور مصر بر علیه او، زیاد به عمل می آوریم»(همان، صص ۲۹۱- ۲۹۰. ۱۸ مهر ۵۵).

شاه: ۵۰۰ ملیون لیره استرلینگ به انگلستان می دهیم تا صنایع اش ورشکسته نشوند.
«از خبرهای داخلی که یک خبر مهم خرجی را هم تشکیل می دهد، خرید ۲۵ درصد سهام کارخانه معروف کروپ است از طرف ایران هم چنین کمک ما به انگلستان به مبلغ ۵۰۰ میلیون لیره استرلینگ که صنایع انگلستان را فعلاً از ورشکستگی نجات دهند.»(خاطرات علم، جلد چهارم، ص ۱۵۲. ۲ مرداد ۱۳۵۳)

پادشاه مراکش با ۱۸۵ نفر برای یک هفته وارد تهران شد. فقط زن می خواهند و ما نمی دانیم چه گونه آنها را در این یک هفته با زنان راضی کنیم.
«پادشاه مراکش،[سلطان حسن برای یک هفته]، وارد شد با ۱۸۵ نفر همراهان و دو ساعت تأخیر، برای این که در آنکارا دیر از خواب برخاسته بود! نمی دانم جوان به این صورت چه طور می تواند در دنیای عرب با ناصر[رئیس جمهور مصر] حرام زاده مقابله بکند؟ خلاصه ساعت ۴ ناهار خوردیم…ضمنا به عرض رساندم مراکشی ها جز زن به فکر چیز دیگر نیستند. حالا ما ۲۴ ساعت فکر می کنیم چه طور آنها را راضی کنیم. خیلی خندیدند…شام هم ملک مهمانی به به افتخار شاهنشاه ترتیب داده بود، البته به خرج ما، ولی خوب بود!»(خاطرات علم، جلد هفتم، صص ۲۶۹- ۲۶۸. ۲۳ فروردین ۱۳۴۷).

شاه: ماهی هزار تا دو هزار دلار حقوق به رابط اردن و سوریه بپردازید.
«کارهای جاری را به فوریت به عرض مبارک رساندم. منجمله تلگرافی که [محمد] الخولی رئیس سازمان امنیت سوریه عرض کرده بود و از شرفیابی به پیشگاه مبارک همایونی اظهار خرسندی و افتخار زیاد کرده بود. فرمودند، برای شیخ طالب، همراه او، که رابط بین اردن و سوریه است ماهیانه هزار تا دو هزار دلار حقوق تعیین کن»(خاطرات علم، جلد ششم، صص ۲۴۲- ۲۴۱. ۲۰ شهریور ۱۳۵۵).

تشکر پادشاه اردن از شاه برای تأمین هزینه آوارگان فلسطینی
«پیام تشکر آمیز پادشاه اردن را عرض کردم. اردوی ۵ هزار نفری که وسیله ما داده خواهد شد، در هر ماه ۱۵۰ هزار دلار خرج دارد. شوخی نیست، این اردوی آوارگان فلسطین است».(خاطرات علم، جلد هفتم، ص ۸۴. ۶ تیر ۱۳۴۶).

شاه: دوباره به پادشاه سابق افغانستان و دختر و دامادش پول و اتومبیل و خانه بدهید. پادشاه سابق آلبانی، یونان و ایتالیا را هم آباد کنید.
«عرض کردم، پادشاه [سابق] افغانستان باز یک اتومبیل در رم خریده و به ۱۰ هزار دلار و پولش را از شاهنشاه می خواهد. فرمودند، البته بده، چه باید کرد؟ خدا به ما می رساند که ما به دیگران بدهیم. ولی فرمودند، ضمنا تحقیق کن عبدالولی[داماد پادشاه] از چه ممر زندگی می کند. نمی تواند سربار زنش که باشد و از حقوقی که ما به پرنسس بلقیس می دهیم توقعی بکند؟»(خاطرات علم، جلد ششم، ص ۴۳. ۲۴ فروردین ۱۳۵۵). «عرض کردم، پولی که [ماهانه] برای والاحضرت بلقیس حواله می کنیم ۲۵۰۰ دلار است. فرمودند، پس ۱۰۰۰ دلار هم علیحده به عنوان پول جیبی برای عبدالولی خان بفرست. عرض کردم، توقع دارند خانه ای که خریده ایم و در آن جا زندگی می کنند هم دارند. فرمودند، خوب اگر رفتنی از رم نشدند، چاره نیست، باید بدهیم و خواهیم داد»(همان، صص ۵۲- ۵۱. ۲۸ فروردین ۵۵). «در این ضمن لیکا پادشاه سابق آلبانی آمد در منزل مرا دید. پول می خواهد و [معامله تجارتی]. پادشاه سابق یونان هم دیشب در رکاب علیا حضرت شهبانو به همین منظور آمده است. ویکتور امانوئل پادشاه سابق ایتالیا را که شاهنشاه آباد فرمودند، واسطه معاملات بزرگی با ایتالیا شد و حالا ثروت هنگفتی دارد، اینها هم تبعیت می کنند. شاهنشاه آن قدر بلند نظر و بزرگ است و آن قدر آقاست که این کارها در طبیعت اوست، حال آن که خودش کوچکترین ارزشی برای ثروت دنیا قائل نیست»(همان، ص ۵۴. ۳۰ فروردین ۵۵).

شاه: ۱۰۰ هزار دلار برای عروسی دختر زن سابق برادر نانتی من به آمریکا حواله کن.
«[روزا] دختر والاحضرت احمد رضا [برادر ناتنی شاه از ملکه عصمت دولتشاهی] می خواست عروسی کند. عرض کردم از زن سابق ایشان [سیمین بهرامی] است و چیزی ندارد. فرمودند ۱۰۰ هزار دلار برایش حواله کن(در آمریکاست). عمر بدهد به شاهنشاه من، دریا دل است»(خاطرات علم، جلد ششم، ص ۴۹۲. ۲۹ خرداد ۱۳۵۶).

«فرمودند، هزار دلار به ماهیانه ۱۰ هزار دلاری پادشاه افغانستان برای مخارج تحصیل بچه های او اضافه کن. هم چنین ماهیانه ۱۰ هزار دلار به پادشاه یونان بده. بعد هم یک منزل برای پادشاه افغانستان در رم بخرید. همه این پول را از بودجه سری دولت بگیرید» (خاطرات علم، جلد سوم، ص ۳۷۲). «صحبت پادشاه افغانستان پیش آمد. ماهانه ۱۰ هزار دلار به او مرحمت می فرمایند، به علاوه برای خود و دخترش دو منزل در رم خریدیم. ماهی ۲ هزار دلار هم به دخترش مرحمت می کنند»(خاطرات علم، جلد پنجم، ص ۲۹۳. ۲۴ مهر ۱۳۵۴). «قدری راجع به وضع پادشاه یونان که دیروز در رفراندوم شکست خورد صحبت شد. عرض کردم غلام فکر نمی کرد که این حدود هم رأی بیاورد، در حدود ۳۰ درصد آرأ، چون نه تبلیغات کرد(یعنی نگذاشتند بکند) و نه کمک آمریکاییها را داشت. فرمودند به هر حال الان فوری ۳۰۰ هزار دلار برایش بفرست که قدری خوشحال بشود»(خاطرات علم، جلد چهارم، ص ۲۷۶. ۱۹ آذر ۱۳۵۳).«به عرض رساندم که علیا حضرت شهبانو امر می فرمایند ۱۰۰ هزار دلار دیگر هم از طرف بانک عمران به پادشاه سابق آلبانی قرض داده شود، با آن که تاکنون ۴۰۰ هزار دلار قرض گرفته است. فرمودند، چه باید کرد؟ بدهید»(خاطرات علم، جلد پنجم، ص ۴۹۳. ۱۶ اسفند ۵۴).

شاه: برای هر شب اقامت سلطان قابوس در ایران چند دختر ایرانی در اختیارش گذاشتی؟
علم: اعلیحضرت، هر شب چهار پنج دختر تمیز شده ایرانی در اختیارش گذاشتم.

«[محمد انور] سادات[رئیس جمهور مصر] رفت…بعد سلطان قابوس وارد شد او را به کاخ شهری رساندیم…شاهنشاه هم گردش تشریف بردند. ولی گویا به وجود مبارکشان خوش نگذشته بود. سر شام شکایت فرمودند…علیا حضرت شهبانو برای فردا شب باز عده ای را در کاخ شهری برای مهمانی به افتخار سلطان قابوس دعوت فرمودند. من یواشکی به شاهنشاه عرض کردم، از این مهمانی بیزار است، چون با آن که زن گرفته، این جا تنها آمده که قدری الواتی کند. شاهنشاه به شهبانو فرمودند باید زود برگردیم. خوششان نیامد»(خاطرات علم، جلد ششم، صص ۱۶۱- ۱۶۰. ۳۱ خرداد ۱۳۵۵).«صبح به فرودگاه رفتم که شاهنشاه تشریف می آوردند سلطان قابوس را راه بیندازند…سئوال فرمودند، در این دو سه شب [سلطان قابوس] خوش گذرانی چه کرد؟ عرض کردم، هر شبی چهار پنج خانم در اختیارش بود(در خارج کاخ)، اما چه کرد، نمی دانم. فرمودند، تازه داماد احیانا ناخوش نشود. عرض کردم، دخترهای ایرانی تمیز شده اند و او هم خیلی آنها را دوست می دارد»(همان، ص ۱۶۷. ۳ تیر ۱۳۵۵).

شاهنشاه یک غارت ۶۰۰ ملیون دلاری انگلیس را اجازه دادند و این لقمه را به آنها خوراندند. حتما حکمت و منطقی دارد!
«عرض کردم قرارداد شرکت انگلیسی کاستین، در چاه بهار، برای ساختمانهای عادی، غارت است، که ما با آنها منعقد می کنیم. یعنی آنها ما را غارت می کنند. به دقت گوش دادند، ولی چیزی به من نفرمودند. اما البته بعداً عکس العمل خواهند فرمود. من فکر می کردم فوری به من بفرمایند، جلوی آن را بگیر! ولی شاید مصلحت دیگری در بین بود که از طریق دولت امر خواهند فرمود. فرق معامله ۶۰۰ ملیون دلار است. شاید چون انگلیسیها واسطه عمل اضافه استخراج نفت شده اند، و شاهنشاه فکر می فرمایند که در این جا کمک بکنند، می خواهند این لقمه را به آنها بخورانند. باری، به نظر من شاه بدون حکمت و منطق عملی نمی کند. من به این مسئله اعتقاد و ایمان عمیق دارم.»(خاطرات علم، جلد پنجم، ص ۳۷۶. ۲۱ دی ۱۳۵۴)

شاه : یک میلیون دلار رشوه- حق کمیسیون- به فلان شخص بدهید. البته شاهنشاه انسان کامل هستند.
«راجع به یک معامله عرض کردم که فلان کس یک میلیون دلار حق معامله می خواهد از طرف ما بگیرد. با کمال تعجب دیدم اجازه دادند بازهم معامله بکنیم. بعد پیش خودم این مطلب را تجزیه و تحلیل کردم که چه طور شاهنشاه که در این مسائل این همه سختگیر هستند، به این آسانی تسلیم نظر شدند. باز دیدم شاه انسان کاملی است. می خواهد به این شخص کمک شده باشد»(خاطرات علم، جلد سوم، ص ۱۳۷. ۳۱ مرداد ۱۳۵۲).

شاه: خواهرم اشرف می خواهد دبیرکل سازمان ملل بشود. ۲ ماه پیش ۲ میلیون دلار برای همین از ما گرفت و الان دوباره می گوید ۴۰ میلیون دلار دیگر هم از پول مردم ایران بده.
«عرض کردم والاحضرت اشرف استدعای شرفیابی دارند. عرایض زیادی دارند منجمله این که ایران این همه در دنیا به رژیم میلیتر و اتوریتر معروف شده، شاهنشاه برای بعضی امور منجمله کنترل جمعیت توسط ایشان ۴۰ ملیون دلاری در اختیار سازمان ملل قرار دهد که این جنبه انسانی هم رعایت شده باشد. شاهنشاه خندیدند، فرمودند خوب دیگر چه می خواهند؟ ما که ۲ ماه قبل گفتیم ۲ ملیون دلار برای سال زن به ایشان بدهند. عرض کردم والاحضرت می خواهند کم کم انشاء الله دبیرکل سازمان ملل بشوند و دارند زمینه فراهم می کنندو شاهنشاه خیلی خیلی خندیدند. ماشاء الله به این روشن بینی!»(خاطرات علم، جلد چهارم، ص ۲۹۹. ۸ دی ۱۳۵۳).

ویلای سنت موریتز شاه بلای بودجه شده است. به امر شهبانو همین طور پول ها صرف آن جا می شود. البته شهبانو قراردادها را هم ۱۰ برابر قیمت معمولی می بندند. هیچ کس هم جرات اعتراض ندارد.
«در شاهدشت، حضور علیا حضرت ملکه پهلوی رفتم. سر شام به معاون مالی من[محمد جعفر] بهبهانیان حمله زیاد شد که دیر پول می دهد و کارها را عقب می اندازد. من شدیداً از او دفاع کردم. عرض کردم بیچاره از هیچ قراردادی خبر ندارد، اضافه بر بنیه مالی او هم به او تحمیل می فرمایید، پول هم نمی دهید، بعد هم می فرمایید چشمت کور باید پولش را بدهی، از کجا بدهد؟ حتی قراردادهای ده برابر قیمت های معمولی بدون اطلاع او بسته می شود- منظورم قرارداد تعمیرات[ویلای] سنت موریتز بود که حسب الامر شهبانو بسته شده. بعد هم می فرمایید پولش را بده. با آن که شاهنشاه برحسب تمایل شهبانو حمله به بهبهانیان را شروع فرموده بودند، ولی من حس کردم که از دفاع قوی و جدی من خیلی خرسند شدند. زیرا ویلای سنت موریتز بلا شده است، ولی چون اراده شهبانو بود کسی حرفی نمی زند، حتی خود شاهنشاه هم اعتراضی نمی فرمایند.»(خاطرات علم، جلد اول، ص ۳۰۰. ۸ آذر ۱۳۴۸).

عَلَم: دولت تلفات زیادی به بودجه عظیم کشور می زند. شهبانو در مورد مشکل کمبود و گرانی فرمودند که من و شاهنشاه تنها کسانی هستیم که قند نمی خوریم.
«ماشاء الله شاهنشاه چه علاقه به آبادانی کشور دارد. خدا عمرش بدهد و این دولت چه قدر در خواب است و چه قدر با این امکانات وقت تلف می کند. بودجه دولت من، عمرانی و غیر عمرانی، سالیانه ۲ میلیارد دلار بود و بودجه حالا ۱۸ میلیارد دلار است که باز هم بالاتر خواهد رفت و چه تلفاتی به این پول می زنند. نمی دانم بالاخره جواب شاهنشاه و مردم را چه خواهند داد. حالا باید صبر کرد.»(خاطرات علم، جلد سوم، ص ۱۴۷. ۹ شهریور ۱۳۵۲).«سر شام رفتم. موضوع کمبود و گرانی قند و گرانی سایر اجناس مطرح بود. شاهنشاه فرمودند باید مردم صرفه جویی کنند. علیا حضرت شهبانو فرمودند، به هر صورت فکر می کنم تنها کسی که در تمام دستگاهای دولتی و درباری قند نمی خورد، شاهنشاه و من باشیم. من ناچار بودم سکوت توأم با رضا بکنم، چون مطلب درست بود. شاهنشاه هم چیزی نفر مودند.»(همان، صص ۱۶۸- ۱۶۷.۲۴ شهریور ۵۲).

عَلَم: خانم گاندی ۳ میلیارد دلار از ما برای مردم هند گدایی کرد و امروز با آن بمب اتمی اش را آزمایش کرد.
«از اخبار مهم جهان انفجار بمب اتمی هند است که خیلی معنی می دهد و تعادل نیروها در آسیا را به هم می ریزد. تعجب است که یک جا خانم گاندی ۳ هزار ملیون دلار(فقط ۳ هزار ملیون دلار!) از ما گدایی می کند، از طرف دیگر بمب اتم می سازد و ملت گرسنه هند را به حال خود می گذارد. من فکر می کنم به جای آن که بمب اتمی را روی سر دیگران بریزد، جمعیت هند خود منفجر خواهد شد. ولی به هر صورت این موفقت، اسلحه بزرگی است که کشورهای بزرگ آمریکا و شوروی هر کدام به نحوی از آن استفاده کنند.»(خاطرات علم، جلد چهارم، ص ۸۰.۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۳).

شاه: پوست سنجاب ۴۰ هزار دلاری که را شهبانو در مسکو پسندیده بودند، برایشان بخر.
علم: خریدم، ولی شهبانو گفتند پس بده و ۴۰ هزار دلار را به من بده تا پالتو پوست از پاریس بخرم.

«امروز عرض کردم، علیا حضرت به پوست سنجاب خاصی علاقمند هستند که در مسکو هست، چون گران بود [در سفر به شوروی] نخریدند. خوب است اعلحضرت همایونی برایشان بخرند، پولش ۴۰ هزار دلار است. فرمودند، دستور بده بیاورند.»(خاطرات علم، جلد دوم، ص ۳۵۷. ۲۱ آذر ۱۳۵۱). «عرض کردم، علیا حضرت شهبانو بالاخره امر دادند پوستهای خریداری شده از شوروی را پس بدهیم. فرمودند، ولی پولش را می خواهند. گویا در پاریس سفارش پالتوی پوست داده باشند و آن زودتر حاضر می شود.»(همان، ص ۳۶۷. ۴ دی ۵۱).

شاه: ۷۵۰هزار دلار از بودجه باقیمانده جشن های ۲۵۰۰ ساله را به اثاث منزل دو برادر و خانم بیارم اختصاص بده. فقط شهبانو نفهمد که سرت را می برد، چون از نظر ایشان بخور بخور فقط و فقط برای خانواده و دوستان ایشان مجاز است.
«گزارشی در خصوص پرداخت اثاثیه خانه های والاحضرتها- عبدالرضا و غلامرضا- و امیر هوشنگ دولو تقدیم کردم- در حدود پنج میلیون تومان- که بیشتر آن برای دولو[خانم بیار اعلیحضرت] بود. فرمودند از محل [باقیمانده بودجه] جشنها[ی ۲۵۰۰ ساله] بپردازید. عرض کردم، همین خیال را داشتم. فقط اجازه می خواستم. فرمودند، بسیار خوب بدهید، ولی اگر علیا حضرت شهبانو می دانستند، سر تو را می بریدند. عرض کردم چرا؟ فرمودند، آخر ایشان این مسائل را قبول نمی کنند و این بحث ریخت و پاشها را نمی پذیرند، مگر آن که مربوط به اطرافیان خودشان باشد؛ آن وقت عیبی ندارد. مقداری خندیدند. عرض کردم به هر صورت پولی موجود داریم و با عِلم به این که پول ماست و در دست ماست، اعلیحضرت همایونی به برادر و نوکرتان[خانم بیارتان] چیزی می بخشید. گمان نمی کنم کار ناصحیحی انجام شده باشد. البته ممکن است گفته بشود اسراف است، آن هم قطره در دریاست. بعد هم مسئولیت آن با من است. فرمودند، من حیث حرف گفتم والا اصولاً این مسائل مطرح نیست. بعد مرخص شده، به فرودگان رفتم که علیا حضرت شهبانو برای معالجه دندان خیال دارند چند روزی تشریف ببرند به زوریخ.»(خاطرات علم، جلد دوم، ص ۳۴۵. ۴ آذر ۱۳۵۱).

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s