فال‌گوشی‌های من-منصور بختیار


گروهی از اپوزسیون رژیم اسلامی که تلاش دارند تا فقط جای آخوندها را بگیرند و نه اینکه آزادی خواه باشند، چشم امید به دست خارجی داشته و دارند. بیش از صد سالاست که پَته گدایی اینان از پدر به پسر رسیده و در را بر همان پاشنه چرخانند که امروز میچرخانند.

استدلال سالهای نکبت این بود و هست که مردم نمیدانند چه میخواهند، این ما هستیم که میدانیم چه چیز برای آنها خوب است. این استدلال #ذهن_بیمار و #نوکر_صفت، دیگرحتی بدرد عقب افتاده ترین کشورهای جهان هم نمی خورد. تکیه به #ایالات_متحده_آمریکا که نتیجه ارمغان دموکراسی اش در کشورهای #افغانستان، #عراق، #لیبی، و #سوریه هنوز درمقابل چشم جهانیان است، تکیه بر باد است؛ ولی افسوس که روحیه #نوکری برای #شاه و پیشخدمت شاه شدن (با شیر در بدن شد و با جان بدر شود).
این گروه از خودراضی و کاسبکار غافلند که مردم امروز ایران، مردم دیروزی نیستند و در آنها به چشم حقارت و تمسخر می نگرند. از سوی دیگر آدمهای بی پایه که از خوان نعمت چندی کمونیست بودن و چندی زیر قبای جمهوری اسلامی، نتوانسته اند کلاهی بر سر بگذارند و در جستجوی شرافت شده اند، چشم امید به گلیم پوسیده پادشاهی دارند که خود چشم امید به دیگری دارد( نوکر من نوکری داشت).

اگر آنها با ثروت و زدوبندهای رزیلانه، #کانالهای_تبلیغاتی را در اختیار می گیرند و شعار دموکراسی و #سکولاریسم میدهند، مردم آزادیخواه و ایران دوست هم همواره نقاب از صورت آنها برمی دارند. آنها فراموش نمی کنند که باید در دو جبهه جنگید. اول #جبهه_داخل و #رژیم_اسلامی، دوم جبهه کاسه لیسان غربی.

اخبار چند روز پیش مرا به نوشتن آنچه در زیر خواهید خواند کشاند.
….

در ویلائی زیبا که از پدرش به ارث برده بود، میان اتاق بزرگ، صندلیهای شبیه به تخت تاج گذرای ناصرالدین شاه قرار داشت. روی آن “اعلاحضرت بعد ازاین” یه وری لمیده و به دیوار روبرو که تلویزیون‌‌هایی روی آن تعبیه شده بود چشم دوخته بودند. تلویزیونها برنامه هائی را مستقیم پخش میکردند. یکی روی ناو هواپیمابر لینکلن تنظیم شده بود،دیگری بفرمایید شام و دیگری ترانه های گوگوش را پخش میکردند. از این زاویه، اتاق بیشتر به دفتر عملیاتی پنتاگون شبیه بود. روبروی ایشان فیلسوف و مبصر گروه جهانی مِهستان نشسته و با صدائی آرام برای “اعلاحضرت بعد از این” توضیح می دادند که چگونه پادشاه رئیس جمهور میشود در حالیکه پادشاه خواهد ماند. چگونه جمهوری خواه میتواند به رژیم سلطنتی رای بدهد.
پشت تخت شاهی دو جوان فرشگردی کروات زده که مدال شاهنشاهی به سینه داشتند، نشسته بودند و سر طنابی را در دست داشتند که از حلقه ای در سقف میگذشت. سردیگر طناب، تاج پادشاهی را بالای صندلی چنانکه بالای سر “اعلاحضرت بعد از این” باشد، نگه داشته بود. از اتاق بغلی صحبت مخملی شهبانو با عروسش بگوش میرسید. اتاق دیگر به انجمنی از دانشمندان فیزیک اتمی و شیمیدان اختصاص داشت که وجود ققنوس را به هم دیگر ثابت می کردند. بوی خورش قیمه و لیموعمانی فضا راچنانکه فضای خانه ایرانیان وطن پرست است پر کرده بود.

صدای گوگوش – من آمده ام وای وای، من آمده ام .
مبصر تشکیلات مجازی #مِهستان آخرین سخنان پرزیدنت #ترامپ را به عرض حضور میرساند. “ #اعلاحضرت بعد از این” سری به تاکید تکان میدادند و بسیار خرسند بنظر میرسیدند.

زمان سر خط خبرها رسید و “اعلاحضرت بعد از این” با انگشت همه را متوجه خبر تلویزیون کردند. گوینده گفت: «وزیر خارجه امریکا تقاضای مذاکره با رژیم ملاها را دارد و از رفتار گذشته دولت خود اظهار پشیمانی میکند. او رسما اعلام میکند که دوازده شرط قبلی زِر زیادی بوده است. ایشان ادامه دادند که هم خودشان و هم شخص ریاست جمهوری مشتاق هستند در آینده نه چندان دور برای زیارت ضامن آهو به ایران سفر کنند».

دقایقی سکوت مطلق اتاق را به #گور_آرزوها تبدیل کرد. #بچه_فرشگردها آنچنان که گوی سیخی به پایشان رفته باشد از جا جستند. طناب شل شد، تاج در میان اتاق پاندول وار می چرخید. از اتاق بغلی جیغ زنانهی گنگی برخواست. کسی گفت دوباره بر علیه ما #کودتا شد. “اعلاحضرت بعد از این” در حالیکه نمیتوانستند جلوی سکسکه خودشان را بگیرند از تخت پایین آمده و مبهوت دور اتاق میگشتند. چشمشان دنبال #تاج_معلق در فضا بود.

بوی خورش قیمه با لیموعمانی و پلو زعفرانی فضا را چنانکه فضای خانه هر ایرانی وطن پرست است پر کرده بود.

هجومی از صدای گویندگان زن و مرد از کانال های مختلف محیط اتاق بزرگ را به جعبه جغجغه تبدیل کرد. #جوانان_فرشگردی زانوهایشان را بهم چسبانده، انگشت درگوشهایشان فرو کرده بودند.

صدای گوگوش- نفسم راهش گم کرده تو سینه، چشم من یه سایه رو دیوار میبینه. صدای تیک تیک قلبم نمیزاره …

زنگ تلفن فضای سنگین ویلای زیبا را سبک کرد. مبصر مِهستان گوشی را برداشت و دقایقی گوش داد. سپس رو به “اعلاحضرت بعد از این” کرده و گفت: قربان آقای جان بولتون بودند. پیغام دادند که آنچه در خبر آمده است استراتژی و دیپلماسی تبلیغاتی جدید دولت است. دولت بر قول و قرار قبلی خواهد ماند. مبصر ادامه داد، قربان خواهش می کنم نگران نباشید ما در سراسر دنیا هر یکشنبه کلیسا میرویم و برای جمهوریای که در اصل سلطنتی باشد دعا میکنیم. شما محکم بایستید بالا کشیدن شلوار کار مااست.

بوی خورش قیمه و پلو زعفرانی، فضا را، چنانکه فضای خانه هر ایرانی وطن پرست است پر کرده اما این مثال را هم مثل میآورد که « پای در زنجیر پیش دوستان به که بابیگانگان در بوستان.

“اعلاحضرت بعد از این” که به مبصر گوش میدادند چشمشان دنبال تاج معلق در فضا بود.

صدای گوگوش- اگه اونکه گم شده دوباره پیدا بشه …

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s