از برگه دکتر محمد مصدق رهبر ملی ایرانیان-فیسبوک
شاه در مصاحبهای با روزنامهٔ لوموند در ۹ دسامبر ۱۹۶۵درباره بازداشت خانگی محمد مصدق میگوید: «مصدق به خاطر امنیت خودش زندانی شده است و اگر به خانهاش در تهران بازگردد، او را تکه تکه خواهند کرد… او در آنجایی که هست راضی و خوشحال است. خوب غذا میخورد و در هشتاد و شش سالگی به ورزش مورد علاقهاش یعنی خرسواری مشغول است. دیگر چه چیزی میتوانست آرزو داشته باشد؟»
مصدق سه سال جوانتر از آن بود که شاه ادعا می کرد. او خرسواری نمی کرد، چون ساواکی هایی که در ملک او پرسه می زدند، اجازه چنین کاری به او نمی دادند. شاه در حالی تلاش می کرد خود را محبوب و مورد احترام مردم نشان بدهد، بیش از پیش مایه ترس و نفرت می شد. مصدق نیازی نداشت کاری برای شهرت و محبوبیت کند. رفتار وی در نخست وزیری گویای همه چیز بود.
آن سال که محمد رضا پهلوی این چنین کینه دار از مصدق که نامش در تمام دورانِ پس از کودتا ممنوعه بود، سخن میگفت و به طعنه و توهین او را خر سوار میخواند و با افزودن به سن و سالش از او پیر مردی خرفت تصویر میکرد، دوازده سال از حبس و حصر نخست وزیر میگذشت و هنوز آتش کینهٔ پهلوی نخفته بود. در آن سو البته هیچ کس به یاد نمیآورد که مصدق به شاه توهینی روا داشته باشد و «اعلی حضرت» را پیش از نامش نیاورده باشد. یکسال پس از این سخنرانی سرطان مصدق عود کرد و شاه دلشاد و خرسند پس از ۱۳ سال اجازه داد تا پیرمرد برای مداوا پای به تهران گذارد.
شاه میدانست که عمر پیرمرد رو به پایان است وگرنه اجازهٔ آمدنش به تهران را نمیداد، همانطور که نگذاشت (سال پیش) بر سر بالین زهرا، همسرش در بیمارستان نجمیه بیاید. اما حالا که میدانست مصدق رمقی برای ماندن در این دنیا ندارد، حتی اجازه داد برای درمانش پزشکان خارجی بیایند که پیر محمد احمد آبادی، فریادش بر آمد و گفت لعنت خدای بر کسی که بخواهد معادل هزینهٔ زندگی چندین خانوادهٔ فقیر خرج کند و دکترهای خارجی را برای معالجه اینجا بیاورد.
منبع: ایرانی میهن پرست؛ محمد مصدق و کودتای خیلی انگلیسی، کریستوفر دوبلیگ، ص ۳۷۰-۳۷۱
روز آنلاین