عبدالحسین تیمورتاش معمار ایران نو

از گروه تاریخ و فرهنگ ایران زمین-فیسبوک

بخش اول

عبدالحسین تیمورتاش ملقب به « معززالملک » و « سردار معظم خراسانی » در حدود سال 1260 ش متولد شد. او پسر حاج کریم دادخان معززالملک نردینی ( از خوانین نردین )بود که در دستگاه سهام الدوله شادلو ( یار محمدخان سردار مفخم) سمت پیشکار ی داشت.
کریم دادخان حاکم تربت و سبزوار و جوین هم شد و در دستگاه حکومت خراسان نام و شهرتی به دست آورد.
در آن تاریخ ( اوج قدرت روسیه تزاری در ایران ) رسم چنین بود که خانواده های متنفذایران ، مخصوصاً آنهایی که در تهران ، خراسان ، گیلان ، مازندران و آذربایجان ، املاک و نفوذی داشتند فرزندان خود را برای تحصیل به روسیه می فرستادند تا بدین وسیله راه ترقی آنها را هموار و نفوذ خانوادگی خود را از این رهگذر تضمین کنند .
حاج کریم دادخان در فکر فرستادن پسر به روسیه دنباله رو کسانی بود که قبل از وی همین برنامه را اجرا کرده و فرزندان خود را برای تحصیل به روسیه فرستاده بودند.
عبدالحسین خان پیش از آن که عازم پطرزبورگ گردد مدتی در عشق آباد زیر نظر نصیر بگ اف ها که از دوستان نزدیک پدرش بودند به تحصیلات ابتدایی و یاد گرفتن زبان روسی پرداخت . سپس موقعی که چهارده سال بیشتر نداشت به مدرسه معروف سواره نظام نیکلا یوسکی که فرزندان اشراف روسیه غالباً در آنجا تربیت می شدند فرستاده شد .معرف او به وزارت خارجه روسیه برای کسب اجازه از امپراتور که در مورد داوطلبان ورود به این مدرسه ضرورت داشت ، شخص ارفع الدوله وزیر مختار آن روز ایران در پطرز بورگ بود .
عبدالحسین خان نردینی پس از پایان تحصیلات در روسیه و تسلط کامل به زبانهای روسی و فرانسوی ، به ایران بازگشت تا راه پر خطری را که در پیش داشت ، بپیماید .( او بعدها بعد از بازگشت به ایران زبان انگلیسی را هم فرا گرفت .) .
موقعی که عبدالحسین خان به ایران بازگشت پدرش حاج کریم دادخان حاکم سبزوار شده بود ، لذا از طرف پدرش نایب الحکومه جوین شد .
موقعی که تیمورتاش به ایران برگشت نزدیک به یک سال از شروع انقلاب مشروطیت می گذشت .او که جوانی پرشور، شجاع ، روشنفکر و جاه طلب بود بی آنکه توجهی به این موضوع بکند که روس ها در جریان انقلاب مشروطیت بی طرف نیستند و حامی محمدعلی شاه ، پادشاه مستبد قاجار می باشند ، به صف مشروطه خواهان پیوست و دانش نظامی خود را در اختیار گردانندگان این نهضت گذاشت .
تیمورتاش با اینکه در این تاریخ بیست و شش سال بیشتر نداشت در تجهیز نیروی مسلح برای پاسداری از نظام مشروطه خدمات برجسته ای انجام داد و توانست در این مسیر فعالیت اثربخش باشد.
بخش دوم
ورود تیمورتاش به عرصه سیاستگذاری کشور از دور دوم مجلس شورای ملی آغاز می گردد .وی در این زمان به عنوان نماینده ازقوچان انتخاب شده و به تهران می آید .تیمورتاش از همان بدو ورودش به مجلس شخصیت و برازندگی خود را به بهترین وجهی بروز می دهد . او پس از انحلال مجلس دوم ، به خراسان بازگشت و با استفاده از نفوذ شاهزاده نیرالدوله (جد مادری همسرش ) لقب سردار معظم گرفت و اندکی بعد به ریاست قشون خراسان رسید .اما پیش از آغاز انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی ، برای اینکه بتواند در انتخابات شرکت کند از ریاست قشون خراسان استعفا داد و دوباره به عنوان نماینده قوچان وارد مجلس گردید .وی در این مجلس عضو فراکسیون اعتدالی ها بود.
در 26 تیر 1297 وثوق الدوله برای دومین بار به نخست وزیری رسید .در زمان حکومت وثوق الدوله بود که سردار معظم به حکومت گیلان منصوب شد . او فقط یک سال در آن دیار حاکم بود ولی یک روز مأموران او تعدادی از رعیت های بی گناه را به گمان اینکه از حامیان جنگلی ها هستند دستگیر می کنند و نزد سردار معظم می آورند و وی بدون بررسی و محاکمه دستور می دهد به طور تصادفی پنج نفر را بکشند تا موجب عبرت دیگران شود و این یکی از لکه های سیاه در پرونده سردار معظم می شود .
با شروع انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی در سال 1300 ش سردار معظم خراسانی دوباره وارد گود سیاست می شود و از خراسان به عنوان وکیل به مجلس می آید . این مجلس اگر افتتاح می شد وظیفه بسیار مهمی داشت و آن تعیین تکلیف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود .
در این مجلس از لحاظ دسته بندی سوسیالیست ها ( که قبلا در مجلس دوم و سوم به اسم دموکرات فعالیت داشتند ) به رهبری سلیمان میرزا اسکندری و اعتدالیون که نام اکثریت بر خود نهاده بودند با عضویت سیدحسن مدرس ، سردار معظم خراسانی و فیروز میرزا نصرت الدوله فعالیت داشتند .دسته سومی هم وجود داشت که عضو هیچکدام از این دو فراکسیون نبودند ولی در نهایت رأی خود را به نفع اعتدالیون می دادند.
انتخابات دور پنجم مجلس شورای ملی در تابستان 1302 در دوران رئیس الوزرایی مشیرالدوله قبل از مسافرت سوم احمدشاه به اروپا صورت گرفت . سردار معظم از حوزۀ نیشابور به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب شد . در آبانماه آن سال احمد شاه فرمان رئیس الوزرایی سردار سپه را صادر کرد و خود عازم اروپاشد .
مجلس پنجم در 22 بهمن 1302 افتتاح شد و مجلس کارهای مقدماتی خود را آغاز کرد ولی ناگهان سرتاسر ایران را تب جمهوری فراگرفت و از هر طرف مسئله تغییر رژیم از سلطنتی به جمهوری عنوان گردید که با مخالفت روحانیت مواجه شد و سرانجام منتفی گردید.
بخش سوم
سردار معظم بسیار زیرک و با هوش بود و با شامه قوی خود همه چیز را به فراست فهمید . از این رو از همان روزهای نخست مجلس پنجم دانست که مملکت به کدام سو می رود . او به یقین دریافت کار احمدشاه تمام است و این سردار سپه رضاخان است که رو به اوج می باشد . از این رو، دیگر نه فکر نیابت رئیس مجلس بود و نه می خواست سخنرانی های آتشین بکند بلکه هر جا احساس می کرد سردار سپه احتیاج به دفاع یا فعالیت و دوندگی دارد از این اقدام دریغ نمی کرد و چون ریاست کمیسیون نظام مجلس با او بود و سردار سپه بیشتر از همه کمیسیونها با این کمیسیون کار داشت لذا خود به خود آن دو به هم نزدیک شدند علی الخصوص عنوان سردار معظم را هم داشت و این به او دلگرمی بیشتری می داد.
سردار سپه در شهریور 1303 به وزیران کابینه تکلیف کرد استعفا نمایند . پس از استعفای وزیران کابینۀ تازه ای تشکیل داد . در این کابینه سردار معظم خراسانی به وزارت فوائد عامه و تجارت منصوب شد و در حقیقت بازوی چپ سردار سپه شد .محمد علی فروغی وزیر مالیه رابط با سفارت انگلیس بود و نقش بازوی راست سردار سپه را داشت . سردار معظم هم با ارتباط و دوستی با سفارت اتحاد جماهیر شوروی نقش بازوی چپ کابینه را برعهده گرفت . بقیه وزراء هم تحت تأثیر نفوذ این دو وزیر بودند.
سردار سپه پس از تعیین کابینه خود به خوزستان رفت تا کار شیخ خزعل را که سر به طغیان برداشته بود خاتمه دهد و پس از بازگشت به فکر ازدیاد قدرت افتاد .دوستان و همکاران نزدیک او بذر فرماندهی کل قوا را در مغز سردار سپه کاشتند .تنها در این راه یک خطر وجود داشت و آن هم مخالفت سیدحسن مدرس بود . سردار معظم داوطلب شد این مشکل را با هم فراکسیونی خود ( سیدحسن مدرس ) حل کند .به این ترتیب شبی که قرار بود طرح واگذاری فرماندهی کل قوا را به سردار سپه در صحن مجلس مطرح کنند سردار معظم به مدرس پیغام داد که من طرح را با اصلاحاتی تأیید کرده ام و شما هم رأی بدهید .فراکسیون اعتدالی ها با متابعت از مدرس رأی موافق داد و به این ترتیب رضاخان فرمانده کل قوا شد . سردار معظم غیر از بازیهای سیاسی پشت پرده به نفع سردار سپه ، در وزارت فوائد عامه نیز دست به یک سلسله اقدامات مؤثر زد.
در فروردین ماه 1304 قانون لغو القاب و درجات نظامی به تصویب شورای ملی رسید و مردم ایران مانند مردم اروپا مقید شدند نام خانوادگی برای خود انتخاب کنند . سردار معظم خراسانی در همان روزهای اول شناسنامه خود را اخذ کرد و نام خانوادگی تیمورتاش را برای خود برگزید و از این تاریخ سعی کرد لقب « سردار معظم خراسانی » را فراموش کند و حتی در مواقعی که بعضی از دوستان طبق عادت از این لقب برای او استفاده می کردند به آنها می گفت که دیگر دنبال این قبیل عناوین دهن پرکن و توخالی نباشند.
سرانجام سلسله قاجار رو به انقراض نهاد و روز نهم آبان ماه 1304 مجلس شورای ملی طرح نمایندگان را که انتقال موقت سلطنت از سلسله قاجار به رضاخان پهلوی بود به تصویب رساند و تعیین سلطنت دائمی ایران را به رأی مجلس مؤسسان موکول کرد.
مجلس مؤسسان در 22 آذر همان سال چهار اصل از متمم قانون اساسی را اصلاح و سلطنت ایران را به رضاخان پهلوی و اعقاب ذکور او واگذار کرد.
بخش چهارم
رضاخان پهلوی پس از تصمیم مجلس مؤسسان مبنی بر واگذاری سلطنت دائمی ایران به وی در روز 24 آذر 1304 در مجلس شورای ملی حضور یافته و طبق قانون اساسی مراسم تحلیف را به جا می آورد و روز بعد بر تخت سلطنت می نشیند و پادشاهی خود را اعلام می دارد .
با این ترتیب ، سلطنت قاجار تغییر یافت و طبعاً مقامات حساس و کلیدی مملکت باید به افرادی سپرده شود که رضاشاه را در راه رسیدن به هدف کمک و مساعدت نموده اند .در ابتدای امر بایستی تکلیف سه پست مهم و درجه اول تعیین شود. این سه پست عبارت بودند از رئیس الوزرایی ، ریاست مجلس شورای ملی و وزارت دربار . رئیس الوزرایی به محمدعلی فروغی ، ریاست مجلس به محمد تدین و وزرات دربار هم نصیب عبدالحسین تیمورتاش ( همان سردار معظم خراسانی ) می شود.
عوامل زیر در انتخاب تیمورتاش به وزارت دربار تأثیر بسزایی داشته است :
1-دوندگی و تلاش شبانه روزی برای خلع سلسله قاجار و روی کار آوردن سردار سپه
2-ارتباط با سفارتخانه های خارجی مخصوصاً نزدیکی به وزیر مختار اتحاد شوروی
3-بی اعتنایی به قانون و مقررات و داشتن اعتقاد به اطاعت کورکورانه
4- داشتن تحصیلات نظامی در یکی از دانشکده های معروف روسیه و آشنایی کامل با ارتش
5-هوش و ذکاوت زیاد و دانستن چند زبان خارجی
6-سماجت زیاد در کارها توأم با پشتکار و جدیت
7-سخندانی و سخنوری و فی البداهه گویی
8-آشنایی کامل با تمدن اروپایی

این موارد که ذکر شداز عوامل مهم انتخاب تیمورتاش به وزارت دربار بود .شاید به ظاهر شغل ریاست دولت مقدم بر وزارت دربار بود ولی نکته اساسی این بود که رئیس الوزرا در چارچوب کارهای مملکت با همکاران خود مشغول کارهای روزانه بود ولی وزیر دربار درکنار شاه نشسته بود و در تمام موارد با یکدیگر گفتگو و مشورت می کردند علی الخصوص پادشاهی که پنجاه سال از عمر خود را طی کرده بود و قسمت اعظم آن در سربازخانه گذشته بود و به هیچوجه به آداب و رسوم دربار آشنایی نداشت ، حتی غذا خوردن با قاشق وچنگال را نمی دانست و از فرق بین سفیر و کاردار بی اطلاع بود.
چنین فردی نیاز به معلم و مربی داشت تا روال کار را نشانش دهد.
تیمورتاش پس از نشستن بر کرسی وزارت دربار با نظر شاه جدید سازمان موقت وزارت دربار را پیاده کرد و پس از آن تمام هم وغم خود را برای برگزاری جشن تاجگذاری مصروف داشت .
در روز چهارم اردیبهشت 1305 مراسم تاجگذاری شاه جدید انجام گرفت و تیمورتاش برنامه را در حد قابل تحسین به اجرا در آورد .در این مراسم محمدعلی فروغی و عبدالحسین تیمورتاش امتیاز مساوی بدست آوردند حتی در یک مورد وزیر دربار بر رئیس الوزرا رجحان گرفت .
در روز تاجگذاری فروغی حامل تاج کیان شد و تیمورتاش حامل تاج پهلوی گردید. این در تاریخ ایران برای اولین بار بود که به این صورت مراسم تاجگذاری انجام می گرفت . در گذشته حامل تاج پادشاه صدراعظم بود ولی در تاجگذاری رضاشاه حامل تاج تیمورتاش وزیر دربار بود.
بخش پنجم

بعد از مراسم تاجگذاری ، وزیر دربار از طرف رضاشاه مأموریت یافت در رأس هیئتی عازم مسکو شود تا ضمن اعلام پادشاهی رضاشاه اختلافات فی مابین را برطرف سازد .
تیمورتاش وقتی وارد مسکو شد یک سر به سفارت رفت و اقدامات خود را برای حل مشکلات آغاز کرد .دوسه روزی که گذشت روسها متوجه شدند رئیس هیئت ایران از آنها چیزی کم ندارد زبان روسی را با فصاحت تکلم می کند ، شب و روز برای او فرقی ندارد ، در کمیسیونها هرگز احساس خستگی نمی کند ، سمج و با پشتکار عجیبی است ، حسن نیت هم دارد و حاضر است به شورویها آوانس هم بدهد. از این رو ظرف یک هفته مذاکرات هیئت ایرانی با شوریها به نتیجه نهایی رسید.این مذاکرات باعث شد تیرگی روابط اتحادشوروی و ایران برطرف شود.
تیمورتاش وقتی به تهران برگشت و گزارش مأموریت خود را ارائه کرد مورد پسند شاه قرار گرفت و این اولین اقدام مهم خارج از کشور او بود.

در این هنگام نمایندگان مجلس اظهار تمایل کردند تیمورتاش رئیس الوزرا شود و تیمورتاش این را به عرض شاه رساند ولی او پس از استماع گزارش تیمورتاش گفت « من تو را رئیس الوزرا نمی کنم ولی اختیار انتخاب رئیس الوزرا و وزیران را به تو می دهم .غیر از خودت هرکسی را که می خواهی به مجلس پیشنهاد کن .از این به بعد شما در جلسات هیئت وزیران شرکت کنید . در جلساتی که در حضور من تشکیل می شود شما سمت راستم بنشینید و رئیس الوزرا سمت چپ .در جلساتی که من شرکت نمی کنم شما در جای من خواهید نشست . علاوه بر تعیین رئیس الوزرا و وزیران ، تعیین سفرا ، وزیر مختاروحکام ولایات با شماست .همانطورکه گفتم ما دو نفر بیشتر نیستیم .من قشون را اداره می کنم و تو امور کشور را.
از این به بعد تیمورتاش کوشید افراد دست چین شده خود را در دولت و مجلس روی کار بیاورد تا مطیع فرمانهای او باشند .مخبرالسلطنه می گوید: « تیمورتاش وزیر دربار مورد اعتماد کامل شاه است .روزی رضاشاه در هیئت دولت فرمودند قول تیمورتاش قول من است.» .
درسالهای 1305 و 1306 یک سلسله قوانین از تصویب مجلس گذشت و به مرحله اجرا در آمد مانند: فروش خالصجات دولتی و از نتیجه آن تأسیس بانک فلاحتی ( کشاورزی ) ، تأسیس بانک ملی ، تأسیس کارخانه ذوب آهن ، اجرای نقشه راه آهن ، انحلال عدلیه قدیم و تدوین قوانین جدید، فسخ کاپیتولاسیون ، تشکیل شورای معارف ، اعزام محصل به خارج ، تدوین تاریخ ایران ، تغییر قیافه شهرها مخصوصاً توسعه و عمران تهران ، جاده سازی و اجباری کردن کلاه پهلوی و پوشیدن کت و شلوار توسط کارمندان دولت وغیره که تمام آنها نتیجه فکر و ابتکار تیمورتاش بود.
سیدحسن تقی زاده درباره تیمورتاش می نویسد :« از افراد شایسته و لایقی که در زندگی دیدم یکی تیمورتاش است .مردی لایق ، با هوش ، با حسن نیت و حتی می توانم بگویم اگر او نبود کارها به نحو صحیح انجام نمی یافت .
تیمورتاش در زمان خود همه کاره بود و هیچ کار برخلاف نظر او انجام نمی گرفت و نظرات و خواستهای رضاشاه را به خوبی و درستی و صداقت و لیاقت انجام می داد .به واقع او بوذر جمهر عصر بود.» .

بخش ششم
وقتی مجلس هفتم تشکیل شد مجلس یک دست و تابع اوامر تیمورتاش بود .حتی رئیس مجلس را هم تیمورتاش انتخاب کرد .دوره هشتم مجلس هم به همین منوال بود.
در مهرماه 1306 از طرف دولت دستور سربازی اجباری صادر شد و برای سربازگیری دست به اقدام زدند که این امر با مقاومت مردم و روحانیون روبه رو شد به طوری که بعضی از روحانیون به عنوان اعتراض از شهرستان به قم مهاجرت کردند .تیمورتاش سعی کرد با آنها از در صلح در آید لذا با آنها به توافق زیر رسید :
تجدیدنظر در قانون اجباری ، انتخاب پنج نفر از علمای طراز اول در مجلس ، نظارت بر انجام شرعیات در ولایات از طرف روحانیون ، جلوگیری از منهیات ، اجرای مواد مربوط به محضرها که در تشکیلات سابق عدلیه پیش بینی شده بود .
پس از این توافق علما به شهرهای خود بازگشتند .
تیمورتاش تا سال 1309 مرد شماره دو ایران بود ، در حالی که مرد شماره یک ( رضاشاه ) خیلی از کارهای خود را از او الهام می گرفت . حتی در مورد وضعیت قشون نیز با او به مشورت می پرداخت.
تیمورتاش از روزی که به قدرت رسید در کلیۀ شئون کشور دخالت داشت ولی اعمال نفوذ او در دو وزارت خانه مالیه و خارجه بیش از سایر وزارت خانه ها بود .هیچ کار بدون اجازه و صوابدید او انجام نمی گرفت .
صفحات روزنامه ها همه روزه پر از تعریف و تمجید از وزیر دربار بود .هر کاری انجام می گرفت روزنامه ها آن را از افکار بلند تیمورتاش قلمداد می کردند و به تعریف و ستایش از او می پرداختند به طوری که گاهی شاه عصبانی می شد و روزنامه نویس مربوطه را مورد عتاب وخطاب قرار می داد.
اینکه تیمورتاش در پنج سال اول سلطنت رضاشاه در تمام امور مداخله می کرد شاید در اوائل خواست شاه بود ولی نه تا آن حد که شاه فراموش شود .از این رو رضاشاه تصمیم گرفت تدریجاً قدرت را از دست تیمورتاش خارج کند ؛ واین امر مستلزم این بود که چند نفر از هیئت وزیران را تغییر دهد و در عوض به جای آنها افرادی را بگمارد که سابقۀ سیاسی آنها از تیمورتاش بیشتر باشد و در موقع لزوم هم بتواند از نظرات مشورتی آنها بهره مند شود.
رضاشاه پس از مدتی تفکر و زیر و رو کردن رجال سرانجام فروغی را برای وزارت خارجه و تقی زاده را برای وزارت مالیه در نظر گرفت .اینها همان دو وزارت خانه ای بودند که تیمورتاش قریب پنج سال آن دو را تحت سیطره خود قرار داده بود .
اولین شرط تقی زاده و فروغی این بود که با توجه به سوابقی که دارند کسی در کار آنها دخالت نکند . شاید این خواست فکری بود که از طرف شاه به آنها تلقین شده بود و باز هم ممکن است به خواست شاه این مسئله در هیئت وزیران در حضور تیمورتاش مطرح گردید.
با ورود فروغی و تقی زاده به هیئت وزیران دیگر تیمورتاش متکلم وحده نبود ، تقی زاده و فروغی هم در مسایل اظهار نظر می کردند و اگر در جلسه ای هم از اظهار نظر خودداری می کردند شاه آنها را مورد مؤاخذه قرارمی داد ومصراً می خواست پیرامون مسایل مورد بحث اظهار نظر کنند. رفتار شاه با دو وزیر باسابقه و مطلع جدید به نحوی بود که در حقیقت آنها را مشاور خود محسوب می کرد
بخش هفتم
از روزی که رضاشاه بر اریکۀ سلطنت تکیه زد نسبت به سهم ایران از درآمد نفت ناراضی بود و با برنامه هایی که در پیش داشت بی میل نبود درآمد نفت افزایش یابد ولی نمایندگان شرکت نفت حاضر به دادن کوچکترین امتیازی نبودند.
این بار تیمورتاش مأموریت یافت به هر نحوی شده موجبات افزایش سهم ایران از در آمد نفت را فراهم کند .مذاکرات تیمورتاش با مدیران شرکت نفت در لندن قریب یک ماه طول کشید و نتیجه ای به دست نیامد .ناچار با وزیر امورخارجه انگلیس ملاقات و مذاکره کرد و از آن هم نتیجه ای حاصل نشد .او به پاریس رفت و با دوتن از متخصصین فرانسوی به مشورت پرداخت و با راهنمایی آنها تیمورتاش با توپ پُر و محکم شروع به مذاکره با انگلیسی ها کرد ولی بازهم به نتیجۀ نرسید .انگلیسی ها به این تصور رسیدند که تیمورتاش طبعاً از راه های دیگری وارد خواهد شد و چون مردی جدی و سمج و مورد عنایت شاه است حتماً لطماتی به منافع انگلیس وارد خواهد کرد .در اینجا بود که تصمیم گرفتند تیمورتاش از میان برداشته شود تا دیگر دولتمردان جرأت مقابله با دولت فخیمۀ انگلستان راحت به ذهنشان خطور نکند .پس به روزنامه ها دستور داده شد که مقاله و گزارش بنویسند و بر توانایی های تیمورتاش تکیه کنند و پیشرفت های ایران را به او نسبت دهند و از رضاشاه چهره ای ضعیف و مترسک مانند ترسیم سازند که تحت نفوذ تیمورتاش است و حتی نوشتند تیمورتاش درصدد است پس از مرگ شاه جای او را بگیرد و نگذارد حکومت به ولیعهد برسد و سلسلۀ پهلوی ادامه یابد. از طرفی ، ترتیبی دادند این مقالات و گزارشات ترجمه شده و به انحاء مختلف به عرض شاه رسانده شود . این مقالات و گزارشات که ظاهراً تعریف و تمجید از تیمورتاش بود ولی در واقع برای تخریب او نوشته می شد آنقدر زیاد بود که موجب وحشت رضاشاه و بدبینی او نسبت به تیمورتاش می شد . به هر صورت تیمورتاش دست خالی قصد بازگشت به کشور کرد. تنها راه اروپا به ایران در آن زمان از راه اتحادشوروی بود لذا تیمورتاش واردمسکو شد و مورد استقبال مفصلی قرار گرفت . به طوری که او را تا حد یک نخست وزیر مورد توجه قرار دادند .مهمانی باشکوهی ترتیب داده شد که در آن استالین هم حضور داشت . در این مهمانی ، وزیر خارجه شوروی نطق تمجید آمیزی در وصف تیمورتاش ایراد کرد و شخصیت او را ستود .تیمورتاش هم که به زبان روسی کاملا تسلط داشت ضمن تشکر از حُسن ظن میزبان ترقیات فوق العاده اتحاد شوروی را مورد ستایش قرار داد و از قدرت محوری دولت شوروی در عرصۀ سیاست بین الملل سخن گفت و اظهار امیدواری کرد که روابط دوستی میان ایران و شوروی مستحکم شود .
این مجلس مهمانی خوراک بسیار خوبی برای مأموران اینتلیجنت سرویس فراهم ساخت تا اخبار آن را با آب وتاب وغلو آمیز به گوش شاه برسانند و جو بدبینی میان شاه و تیمورتاش را دامن بزنند .
وقتی تیمورتاش به تهران برگشت ، روز اول دیماه 1311 طبق معمول ساعت 8 بامداد در دفتر کار خود واقع در عمارت وزارت دربار حاضر شد و به انجام کارهای اداری پرداخت .او از مدتی قبل احساس می کرد شاه دیگر مهری به او ندارد و با نگاهی غضب آلود به او می نگرد .لذا در پیش دوست و بیگانه می گفت :
که رستم یلی بود در سیستان – منش کردم آن رستم دستان( یعنی من بودم که رضاخان قزاق رابه رضاشاه امروز تبدیل کردم )
افراد رند این اخبار را به گوش شاه می رساندند و سوء ظن شاه نسبت به او را بیشتر تحریک می کردند.

آن روز اول دیماه وزیر دربار پس از پایان ساعات اداری به سمت خانه خود رفت . در این موقع احساس کرد منزل او تحت نظر نیروهای نظمیه است .

بخش هشتم
چند لحظه از حضور تیمورتاش در منزل نگذشته بود که پیشخدمت داخل اتاق شده اظهار نمود آقای سرهنگ فضل الله بهرامی اجازه شرفیابی می خواهد ! او ناچار تن به تمکین داد و بهرامی وارد اتاق شد و پاکتی دربسته و لاک و مهر شده به وی تسلیم نمود .تیمورتاش از شدت غیض و عصبانیت هنگامی که درب پاکت را گشود قسمتی از نامه پاره شد .نامه با مارک دربار بود و امضاء کننده آن رئیس دفتر مخصوص شاه . در نامه نوشته شده بود از این تاریخ در دربار سمتی ندارد .تیمورتاش پس از قرائت نامه به بهرامی اظهار کرد بسیار خوب ، ولی بهرامی در پاسخ او گفت از این تاریخ تحت کنترل نظمیه هستید .در معاشرت و تلفنهای خودتان کمال مراقبت را بنمایید و حق خروج از منزل را هم ندارید.
تیمورتاش قریب دوماه در منزل تحت نظر بود و هر روز وضع او بدتر می شد.در این مدت مسئولین با نک ملی حسابهای تیمورتاش را مورد بررسی قرار دادند و برای او شروع به پرونده سازی کردند . در نتیجه ، در دادگاه اول تیمورتاش به سه سال حبس به جرم کلاهبرداری و ارتشاء محکوم شد و در محاکمه دوم به دلیل دادن امتیار صادرات تریاک به یکی از تجار به دریافت رشوه متهم شد ؛ که برای این موضوع هم پنج سال حبس برای او در نظر گرفته شد.
محاکماتی که برای تیمورتاش ترتیب داده شده بود، ساخته و پرداخته مأمورین نظمیه و دادگستری بود. نگاهی به کیفر خواست های دادستانی این نکته را مسلم می سازد چنین محاکمه ای می بایست به تبرئه یا یک حبس کوتاه مدت و یا حداکثر تبعید می انجامید ، نه اینکه به مرگ منتهی شود.
مگر تیمورتاش چه جرمی مرتکب شده بود که باید به مرگ محکوم می شد. رضاشاه فقط کسانی را به دیار عدم می فرستاد که درست یا غلط می پنداشت که می خواهند سلطنت او یا وارثانش را از بین ببرند .
سیدحسن تقی زاده می نویسد : « سوء ظن شاه نسبت به تیمورتاش مثل مرض بود. دائماً برعلیه او حرف می زد حتی به پیشخدمت هم که چایی می آورد می گفت .» .
در 29بهمن ماه 1311 تیمورتاش در محبس نظمیه زندانی شد ، دو محاکمه او می توانست جزای مالی داشته باشد ولی در مهرماه 1312 او را در زندان قصر از بین بردند.

ابراهیم خواجه نوری در کتاب « بازیگران عصر طلایی » نوشته است :
« تیمورتاش در بین چهار دیوار زندان درصدد چاره برآمد و سعی کرد علل حقیقی این قهر و غضب شاه را درک نموده و به طور روشن در مقابل خود بگذارد ، تا بلکه راه علاج هر یک را پیدا کند . یادش به جسارتهای خود آمد ، یادش به این آمد که در مقابل اشخاصی گفته است که « این مرد نمی فهمد» .یادش به این آمد که غالباً در موقعی که همه در پشت سر او دست به سینه و با چند متر فاصله راه می رفتند او دست هایش را در پشتش می گذاشت و تقریباً شانه به شانه شاه راه می رفت و با ژست دست و سر حرف می زد و اظهار نظر می کرد و در مقابل گفته شاه « خیرقربان این طورنیست » می گفت.».
طبق اسناد و مدارک موجود چنین می توان گفت که دستگاههای اطلاعاتی انگلستان در ذهن رضاشاه سوء ظن بوجود آوردند که تیمورتاش قصد سوء نسبت به سلطنت او و جانشینانش دارد. انگلستان می خواست تا حریف سرسخت و مطلع و مبارز و سمج خود را از میدان خارج سازد و کار تمدید قرار داد نفت را به میل و رضای خود برای مدت مدید دیگری انجام دهد.
لغو کاپیتولاسیون ، انحلال اداره تلگراف هندوستان درایران ( هندوستان مستعمره انگلیس بود) ، سلب حق انحصاری نشر اسکناس از بانک شاهی و واگذاری آن به بانک ملی ( امتیاز بانک شاهی به انگلیس تعلق داشت ) مجموعه نمک هایی بودند که به زخمهای انگلستان پاشیده می شدند.
و آنها تمام این اقدامات را علیه خود از چشم تیمورتاش می دیدند. مخصوصاً سماجت تیمورتاش در مذاکرات نفت برای آن دولت بلیۀ عظیمی بود و سرانجام دستگاههای اطلاعاتی انگلستان نقشۀ نابودی او را طرح کردند و موبه مو به اجرا گذاشتند و دشمنان تیمورتاش هم که منتظر چنین فرصتی بودند به آن دامن زدند و این مرد را از چشم شاه انداختند و موجب مرگش شدند.

اگر بخواهیم یک نظر کلی در موردتیمورتاش بدهیم باید بگوییم ، تیمورتاش بسیار خوش چهره و بلند قد و نیرومند بود ، تحصیلات نظامی داشت ، با این وجود اهل ادب و هنر بود . به چند زبان خارجی تسلط داشت و صحبت می کرد . آداب و تمدن غربی را خوب می دانست ، برخوردش با مقامات خارجی حس احترام را به طرف او جلب می کرد.خستگی ناپذیر بود .ورزیده ترین و ماهرترین ناطق ایران بود. فوراً تصمیم می گرفت ، هوش و ذکاوت خاصی داشت . و این صفات او را یک مرد کامل تمام عیار نشان می دهد.
کسانی می کوشند چهره او را مخدوش کنند و فقط به نقاط ضعف او اشاره می کنند و وی را مدام در پی عیش وعشرت معرفی می کنند که گویا کاری نداشته است غیر از عیاشی و بی بندو باری .شاید او نقاط ضعفی هم داشته است ولی نقاط قوتش بسیار بیش از نقاط ضعفش بودند . بعضی ها حتی سعی کرده اند او را جاسوس اتحاد شوروی نشان دهند ولی تا کنون هیچ مدرکی که این را ثابت کند بدست نیامده است و این را می توان ساخته و پرداختۀ دستگاههای اطلاعاتی انگلستان و ذهن پر از سوء ظن رضاشاه دانست .

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s