از تاریخ وفرهنگ ایران زمین-فیسبوک
امروز در موزه آرمیتاژ میگشتم وطبق معمول همه موزه ها، نخست با شتاب بدنبال بخش آثار باستانی مربوط به ایران میگشتم. بخشی از آثار باستانی هخامنشی و ساسانی را دیدم و به بخش آثار پس از اسلام رسیدم. بخش تزئینات و کاشی کاریها را که رد کردم، دو تابلو خیلی بزرگ در دو سوی سالن پدیدار شد که نقاشی های بینظیری از جنگهای ایران بزرگ با روسیه تزاری در زمان فتحعلی سلطان را به تصویر کشیده بود. جنگهای ده پانزده ساله ایران و روس و قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان و آخال به یادم آمد و آن زجری که مردم و ملی گرایان آن زمان کشیدند و دیدند جگرگوشه هایمان چگونه آنسوی سیمهای خاردار ماندند تا امروز…
.
به سختی در تلاش بودم که بغضم میان آنهمه جمعیت در میان موزه نترکد که یکهو یکی از مسئولین موزه به سمتم آمد. به انگلیسی پرسید شما ایرانی هستی؟ گفتم بله. گفت من هم ایرانی هستم. گفتم چطور؟ گفت من از قفقاز هستم، از ایرستون. ما خود را ایرونی مینامیم و زبانمان هم ایرانی است. فکر کنید دیگر چطور میتوانستم بغضم را در آن شرایط کنترل کنم؟ یعنی اهورامزدا من و او را درست در زیر تابلویی که نشان از فراغ دویست ساله ملت ایران بود، به هم رساند. او را در آغوش گرفتم و یک دل سیر گریستم…
.
پی نوشت: ایرستون یا اوستیا، منطقه ای در اطراف رشته کوه قفقاز میباشد. این منطقه به همراه بخشهای دیگر قفقاز که شامل گرجستان، ارمنستان، اران (جمهوری آذربایجان)، داغستان، چچن و… میباشد با قراردادهای ترکمانچای و گلستان از ایران جدا شدند، اما آنها همچنان خود را ایرُن و سرزمین خود را ایرستون مینامند و زبانشان نیز از شاخه زبانهای ایرانی است.
مردم اوستیا نژاد ایرانی دارند، زبان آنها از شاخه زبانهای ایرانی است. آنها 200 سال است که از ایران جدا افتاده اند