
آموزش به زبان مادری به تبعیضها و فرودستی بیشتر منجر میشود. گرچه آموزشهای همگانی در دورههای ابتدایی بهتر است که دربردارندهی آموزشِ زبان مادری باشد، اما آموزش «به» زبان مادری دسترسی آنها به دانشگاهها، موقعیتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را محدود میکند.
هر برنامهی اندیشیدهی آرمانگرایانهای برای آیندهی ایران در چارچوب تاسیسِ دولتِ مدرن است و درنتیجه دستیابی به عدالت تا سالها از طریق چند زبانی ممکن نخواهد بود. ساختن یک جامعهی روادار و چندفرهنگی مستلزمِ الغای زبان رسمی و محرومکردن گروههای قومی از فرصتهای برابر نیست.
جداکردن و فاصلهانداختن به صلح و رواداری نمیرسد. برای آیندهی بهتر باید از زبانِ مشترک، بهتر استفاده کرد. زبان فارسی در کنارِ سرگذشت و سرنوشت مشترک، پیونددهندهی همهی ایرانیها بوده است و حلِ مسئله ایران (و یافتن راهی به آزادی، عدالت و دموکراسی) بدون زبان فارسی ممکن نیست.
هویتزدایی، تبعیض ساختاری، فرودستسازی در دوران تمامیتخواهیِ موجود یک مسئلهی قومی نیست. این بدخواهیها و دستاندازیها اگر کوتهاندیشی محفلهای غوغادوست نباشد، آدرسهای اشتباهی و گمکردنِ مسئله است (آن هم در جهانی که ترجمه به تکنیک تبدیل شده و ماشین از انسان پیشی گرفته است).
همانطور که مشخص گفته ام، «آموزشِ زبانِ مادری» و «آموزش به زبانِ مادری» دو موضوع متفاوت است.
حکومت برای فرصتها و قابلیتهای برابر، وظیفه دارد.
در وضعیتِ ایدهال هم زبان بهعنوان امر جمعی و ارتباطی با عقیده و باور تفاوت دارد.
چندزبانی در واحد ملی نیاز به برنامه و زمان دارد.