خدای عرب : شعری از مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای

بهشت و جهنم و واقعیت
مرا به قعر جهنم ببر خدای عرب
به شرط آنکه نیاید در آن صدای عرب

مرا بهشت چه حاجت که زاده عشقم
بهشت ِ حوری و غلمان بود سزای عرب

هزار ننگ تو را باد، گر نمی فهمی
بجز کلام ُپر از قهر و انحنای عرب

خدای من ، همه عشق است بی نیاز کلام
نه آن خدا که همی سَردهد، صَلای ِ عرب

خدای عشق و مُحبت که خانه اش دلِ ِ ماست
نه ُمبتلای الفبا نه ُمبتلای عرب

اشد ُکفرو نفاقا مگر نه گفته توست ؟
چه می کنند نفهمان، بسی چنین ثنای عرب ؟

قساوت عربی، نیست درخور ِ تکذیب
مگر دروغ بود اصل ِ کربلای عرب ؟

شعار عفو و پیام برابری می داد
که جا گرفت به دل ، کیش ِ مُصطفی عرب

اگر سرود عدالت نبود و عشق ِ خدا
نمی سرود قلم، مدح ِ مُرتضی ِعرب

فساد موبد و ساسانیان به بادم داد
اگرنه فرّ اهورا کجا ، ولای عرب ؟

بر آستانه زرتشت، می نهم سر ِ جان
نه آن بهشت که باشد به زیر پای عرب

بهشت من، ُسخن ُپرتوان ِ فردوسی است
که نیست در سخنش، رنگ ِ اعتنای عرب

به بوستان وگلستان، بهشت جاوید است
بهشت رُشد بشر، نی شکم سرای عرب

بهشت من، سخن حافظ خوش الحان است
کلام پخته کجا، شرح ِ قصه های عرب؟

سخن ز مثنویِ ِ مولوی بگو، ای دوست
که شادمانه بهشتی است بی عزای عرب

بهشت نقد جهان در ُرباعی خیام
هزار بار به از باغ ِ بی صفای عرب

کلام گاندی و شعرِ هوگو، شرف دارد
بر آن سخن که بر آید ز ادعای عرب

مرا به خشم مبین ای خدای کوچک ِ خام
به ُجرم آنکه ندانسته ام بهای عرب

اگر که رفته بود عرب، از سرای پاک ِ ُامید
نمی سرود چنین شعر در جفای عرب

خدای من، که خدای دلی؛ به عشق قسم
که میهنم برهانی تو، از بلای عرب

3 پاسخ به “خدای عرب : شعری از مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای

  1. بازتاب: 118 – ) : « خدای عرب » ، شعری از « مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای » |·

  2. مصطفی بادکوبه ای هزاوه دمت گرم این مملکت چهارتا مثل این شاعر بزرگ میخاد تا مردم رو از خواب بیدار کنن

    لایک

بیان دیدگاه