برگرفته از برگه Mary Karim Beigi در فیسبوک
من بيكارم چون در جايي كه كار ميكردم رياستش را يك اخوند به عهده دارد كه به قول خودش دستش به گرفتن بيشتر مي رود تا به بخشيدن ، من بيكارم چون يك سرداري در انجا بود كه همه كاره ی آنجا بود و از اينكه نامِ فاميل من شبيه به برادرم بود فهميده بود كه در راه حقي هستيم كه او تابش را ندارد ، من بيكارم چون همان اخوند با اخراج من ، خواهر زاده ی ٢١ ساله ي دانشجو اش را با يك روز در هفته كار و پايه حقوق يك ميليون و پانصد استخدام كرده و كسي حق اعتراض ندارد ، من بيكارم اما كارمند رسميِ جايي بودم كه به يكباره با امضای اجباريه قردادي به كارمندي قردادی با ٣ ماه قرداد تبديل شدم و بعد از ٣ ماه با حكم تعديل نيرو بيرونم كردند ، من بيكارم چون آن سردار سپاه از اينكه عكس هاي من و خانواده ام را در ماهواره يا سايت ها ديده بود خشمگين شده بود و با خشم و نفرت مرا تشويق مي كرد تا در كنار پدرم بمانم و از او پول بتيغم ( بتيغم اصطلاح آن سردار بود ) و با خشم بيشتر ادامه داد كه ما با كار كردن زنان به كل مخالف هستيم ، من بيكار شدم با اين تهديد كه مادرت را هم ببينيم رفتارش چگونه است تا در باره اش تصميم بگيريم و مجبور به سكوت در مقابل اخراج خود شدم تا مادرم را اخراج نكنند و اكنون مادرم را تهديد كرده اند كه اگر با رسانه اي مصاحبه داشته باشد از كار اخراج خواهند كرد . و اين در حالي است كه پارسال در ارديبهشت ماه ١٧ روز من و مادرم بدون هيچ حكم كتبی اخراج شديم و بعد از آن كه مادرم تهديد به پوشيدن كفن و اعتراض كرد برگشتيم سر كارمان . كه سه ماه بعدش با حكم تعديل نيرو اين بار زورشان به من رسيد .
«من به كار نياز ندارم اما به عدالت نياز دارم » لطفا مطلب مرا اين گونه برداشت كنيد
ماری کریم بیگی خواهر جانباخته مصطفی کریم بیگی در عاشورای سال 88