از گروه تاریخ و فرهنگ ایران زمین-فیسبوک
مرتضی نی داوُد در خاطراتش میگوید: عارف عاشق و دیوانه ایران بود. وقتی عارف در کنسرتهایش ميخواند، گریه ميکرد، یعنی تا این حد وطنپرست و احساسی بود. شخصیتی که در 150 سال اخير در ایران ظهور نکرده، او میهن دوستی تمام عیار بود. بیچشمداشت به وطنش عشق میورزید. وطن را به خاطر وطن ميخواست. مناعت طبعش در کمتر شاعری ديده شده است.
خودش ميگوید: از وقتی عاشق وطنم شدم، پشیمانم که چرا غير از وطنم به چیزهای دیگر پرداختم. حاضرم در خاکستر تونِ حمام بخوابم، ولی ملتم شریف و بزرگوار و مملکتم آباد و آزاد باشد. ایران اگر آباد شد همه اش از آنِ من است. چرا باید کوته نظر باشم و به یک باغ و خانه قانع شوم؟